روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

حواست باشه روی کی اسلحه می کشی؟

زنی وارد کیوسک تلفن می شود، شماره ای می گیرد و می گوید: "خبرگزاری آسوشیتدس پرس؟ من سخنگوی سازمان مجاهدین خلق هستم، مسئولیت حمله به مستشارهای آمریکایی را به عهده می گیریم."

دو آمریکایی در دهه 50 در تهران توسط مجاهدین خلق کشته می شوند. ساواک که فدائیان خلق را در سیاهکل نابود کرده بود به دنبال ترورکنندگان می گردد."وحید افراخته" (حامد کمیلی) از اعضای سازمان، پس از دستگیری، بدون هیچ شکنجه ای  همه چیز را لو می دهد. تیم لو می رود و ساواک خانه به خانه به دنبال همدستانش است. پس از لو رفتن محل اختفای هما (هانیه توسلی)،  امیر (پدرام شریفی)، از نیروها پلیس و عضو ساواک، به نامزد قدیمی اش، پناه می دهد. در این بین، قضیه قتل "مجید شریف واقفی" (بهروز شیعبی) توسط افراخته و هما افشا می رود. امیر، دو راه بیشتر ندارد: یا سیانور یا هما!


تیزر فیلم سیانور

امشب با یکی از دوستان به تماشای فیلم "سیانور" نشستم. قبل از شروع فیلم فکر می کردم، باید یه فیلم خسته کننده رو ببینم، ولی این فیلم فراتر از انتظارم بود. کارگردان سعی نکرده بود، تعصبی توی فیلم داشته باشه و نگاهی بیطرفانه داشته (همانند فیلم قبلیش "دهلیز") به وقایع دهه پنجاه، از تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق با نظریات "تقی شهرام" تا ازدواج ها تشکیلاتی، تسویه حساب های سازمانی و شکنجه های ساواک. در این بین،  داستان زندگی "مجید شریف واقفی" (بهروز شعیبی) و "لیلا زمردیان"(بهنوش طباطبایی) و ماجرای  حذف "شریف واقفی" و "مرتضی صمدیه لباف"توسط سازمان روایت می شود. 


جملات فیلم تاثیرگذار بودند، کلمات با مفاهیم سازمان مجاهدین خلق بیان می شدند که شاید برای عده ای سخت باشه. تنها قسمتی که برام عجیب بود، در آوردن تیر از کتف هما توسط امیر و پانسمان زخم بود که نشون دادن اون هم به علت مسائل شرعی امکان پذیر نبود.


یک جمله در فیلم به یاد می مونه، و اون جمله ای هستش که به "مرتضی صمدیه لباف" (بابک حمیدیان) در جواب این که چرا وقتی "وحید افراخته" می خواست تو رو بکشه، اون رو نکشتی، میگه: “وقتی اسلحه بدست میگیری، اول باید یاد بگیری که به طرف چه کسی نباید شلیک کنی.”


داستان فیلم پلیسی عاشقانه است اما فراتر از آن، فیلم به شما قسمتی کمتر روایت شده از تاریخ را نشان می دهد. اگر خواستید فیلمی مستند درباره حوادث دهه 50 ببینید و بفهمید چرا دانشگاهی در تهران، خیابان هایی در سمنان، اصفهان و نظنز به نام "شریف" هستند، این فیلم را ببینید.


ببینید: نماهنگ تیتراژ فیلم سیانور با حضور بازیگران




پ.ن.1:اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن.2: از وقتی فیلم رو دیدم و درباره افرادش تحقیق کردم، دلم به حال لیلا زمردیان سوختش. بیچاره هم می خواست مجید رو داشته باشه هم با تقی شهرام بمونه! احتمالا حواسش نبوده که این انتخاب ها هزاران ساله که انسان ها رو بین دو راهی قرار داده اند و خواهند داد.


پ.ن.3: ثانیه های اولیه فیلم، منو یاد فیلم Z انداخت وقتی که نظامی ها دارن درباره سمپاشی گیاهان و بعد درباره کمونیست ها حرف می زنن.


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 22:41 http://aznoon-ta-ghalam.kowsarblog.ir

از تعریفها معلومه خیلی جذابه.

یعنی میتونم ببینم!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد