روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

روز سوم

خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود.....

آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان زیر شنی تانک های شیطان تکه تکه شد وبه آب وباد وخاک وآتش پیوست…اما راز خون آشکار شد…راز خون را جز شهدا در نمی یابند.. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر…و نگو شیرین تر بگو بسیار بسیار شیرین تر



پ.ن.1: خرمشهرها در پیش است، اما نه با کسانی که باعث شدند، افراد بسیاری بیکار بمونن و بیکار بشن و ... 


پ.ن.2:  سلام بر امام مهدى آن کسى که خداى عز و جل به امتها وعده داده که عقاید مختلف مردم را به وجود او جمع کند و خلق را از تفرقه برهاند.  (زیارت امام عصر (عج))