میگن یه زن و شوهر جوانی که برای بار سوم از همدیگر طلاق گرفته بودن برای ازدواج مجدد به پیش یکی از علما میرن و میگن می خوایم باز هم با هم ازدواج کنیم اما نمی خوایم کسی بفهمه که آبرومون نره...
اون عالم هم از یکی از خشک مقدس های صف اول نماز خون، درخواست می کنه که به عنوان محلل با اون دختر ازدواج دائم کنه و یک شب با اون خانم باشه و فردا اون دختر رو طلاق بده....
فردا که شد، خشک مقدس در جواب طلاق دادن دختر می گه: این دختر زن دائم من هستش و به هیچ عنوان طلاقش نمی دم.
گریه و زاری ها درخواست های عالم به جایی نمی رسه و اون مرد دختر را طلاق نمی دهد... دختر هم آخر دق می کند و می میرد....
دوستی می گفت:
مواظب باشید که وقتی مورد اعتماد قرار گرفتید کاری نکنید که زندگی مردم به هم بخوره یا مواظب موضع گیریاتون باشید که خیلیا رو بدبخت می کنید.....
هم چاه سر راه تو دائم بکنیم
هم جمعه ز انتظار تو دم بزنیم!
این نامه چندم است که تو می خوانی؟
داریم رکورد کوفه را می شکنیم.
وسط تست و کنکور و درس و مشق!
اولین روز دبستان بازگرد ... شادی آن روزهایم بازگرد
خاطرات کودکی زیباترند ... یادگاران کهن ماناترند
درس های سال اول ساده بود ... آب را بابا به سارا داده بود
مانده در گوش هایم صدایی چون تگرگ ... خش خش جاروی بابا روی برگ
هم کلاسی های من یادم کنید ... باز هم در کوچه فریادم کنید
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود ... جمع بودن بود و تفریقی نبود
ای دبستانی ترین آواز من ... بازگرد مشق هایم را خط بزن.
از نوای تو بُود زمزمه ی زیر و بمم
دَم بُود نایی و من در دَم ِ دَم هستم نی
عشقِ دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم
یا رب این نای و نی و ما و من و دَمدَمِه چیست؟
دم به دم میدمد و صاحب دم پیدا نیست
از حضور شَه شیرین حرکات آمده ام
خِضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هِله از بهر نجات آمده ام
ای بسا مرده که یکدم شود احیا ز دَمَم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار اناالحق زنم و منصورم
نیست جز دُرد کشی چیز دگر منظورم
او منم یا منم او یا بُود از او منمم
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
دیشب بین این همه درس و مشق و تست و کنکور ارشد به سرمون زد <به رنگ ارغوان> ببینیم
تا ساعت ۱۲ و ربع طول کشید اما ارزششو داشت که ۱۵۰۰ تومن خرجش کنم و با بچه ها حدود ۱۰۲ دقیقه وقت پاش بزاریم.
یا علی.
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از ان با خون هفتاد و دو تن امضا کند
چند روز پیش فلشم نیم سوز! شد و یه سری از متنام دود شد رفت هوا...
ایشالا تا چند روز دیگه درست و حسابی به روز کنم.
السلام علیک یا ابالفضل
اینم نوشته ی آغاز یه سفر دیگه ......
نمی دونم می شه رفتن به مشهد برگشتن به مشهد........
مطلب قبلیم درباره ملک سلیمان نمی دونم چرا اون شکلی شد؟
التماس دعا
یا علی
یکی از بچه ها قرار بود بهمون شیرینی در اومدن اسمش تو حج رو بده، اول قرار شیرینی بود ولی بعدش گفت می برمتون سینما، ملک سلیمان رو ببینیم....
من و دو تا از بچه های دیگه هم قبول کردیم، چی بهتر از سینما.... مخصوصا وقتی آدم درس داشته باشه!!!!
این شد که قرار شد بریم سینما سیمرغ مشهد سانس اول شب، ملک سلیمان رو ببینیم.... نمازمون رو تو مسجد پارک ملت مشهد خوندیم و با یه اتوبوس رفتیم طرف سینما.... سینما نسبتا پر بود...
در کل فیلم خوبی بود.......
روایت خوبی از حضرت سلیمان نبی داشت، طوری که به گفته یکی (یادم نمیاد کی!) این روایت و فیلم رو نمی تونن صهیونیستا ازش سوء استفاده کنن...
نشون دادن فتنه های بزرگان یهود هم جالب بود.... با این که معجزات حضرت سلیمان رو دیدند اما بازم ایمان نداشتند...
الهام حمیدی (در نقش همسر حضرت سلیمان که وسط فیلم با جادوی مخالفان کشته میشه) هم بازی خوبی داشت که منو یاد نقش هاش سریال مختارنامه (همسر کیان ایرانی) و یوسف پیامبر مینداخت.
یه چیز جالب دیگه هم این که تو تهران حتی به بیلبوردای تبلیغاتی این فیلم رحم نکردن و بعضیاشو خراب کردن..
عید قربان بر شما مبارک باد....
همچنین فتح سوسنگرد و باز پس گرفتن آن از دست دشمن بعثی مبارک باد.
برای دانشجویان مهندسی متالورژی یه فایل پاورپوینت:
ارائه ای درباره فولادهای میکرو آلیاژی .... برای دانلود کلیک کنید