روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

کار مدرسه چیه!!!

کار مدرسه چیه؟  فقط درس دادنه یا چیزای دیگه ای هم هست؟


مدرسه ای که ما بودیم، افتخارش این بود که مثلا نمونه دولتیه...


توی این مدرسه دانش آموزی، دانش آموز نمونه شد که مدت ها بود سرش فقط توی کتابا و دفتراش بود و کاری جز نگاه کردن به کتاب و دفتر و رفت و برگشت از خونه به مدرسه و بلعکس نداشت.


افتخار مدرسه بود، علاوه بر ... خونی (که مدرسه بهش میگه درس خونی)، المپیادی هم بود. 


میگفتن مدت هاست مسواک نزده!، جرم دندوناشو حتی استاد دانشگاه های دندون پزشکی هم نمی تونستن ببرن!


حموم هم خدا بیامرزدش! ارتباط اجتماعی پر!


میگفتن خانوادش اومدن مدرسه و گریه می کردن از این همه درس خوندن. شده بود مسخره ی بچه های مدرسه................


این بود افتخار آموزش و پرورشی که فقط بلد بود آموزش بده!  



چین و ما

به نظر می رسه چین این قدر تو زندگی ما سهیمه که خیلی چیزای دیگه سهیم نیست....



تموم وسایلمون شده چینی، از موبایل تا خودکاری که دستم می گیرم! (خدا رو شکر فرشمون هنوز ایرانیه!!!) 


نگاهی به مهر و تسبیحتون بندازید، تسبیح ها که اکثرا چینی هستش، مهرا رو هم میگن چین میزنه. (کربلای چین!!!!!)

بماند که احتمال انگشتر در تو دستتون هم شاید چینی باشه (دو جا در درست میشه یکی نجف یکی دریاچه ای تو چین!)


زن چینی هم اوردن!!! (به غیر از عروس چینی، برای جوشکاری هایی که مردان نمی تونن انجام بدن، چون اون نوع جوشکاری منجر به آسیب میشه.)


چند روز پیش تو ISI دنبال یه مقاله برای استخراج فلزات می گشتیم، که شانسمون مقاله ی مورد نظرمون چینی در اومد! (این یکی یه کم بنجل بود!) خدایا........


ناسپاس

ناسپاس رو هم دیدم....




به نظر می رسه طرف می خواسته یه فیلم عاشقونه بسازه بعد پای یه داستان قرآنی رو باز می کنه... 


صحنه هایی مث آزار بنی اسرائیل به حضرت موسی (ع) هم تو این فیلم خیلی جالبن. ندادن پول و سرباز به حضرت موسی برای جنگ و روایت های قرآنی.


اما نقش حضرت موسی (ع) به نظر ضعیف می رسه تو این فیلم. همانطور هم که می بینید خبری از حضرت موسی تو پوستر نیست!




عکس از شیراز پاتوق.

بدون عنوان!

مهر ماه تو اینترنت می چرخیدم زمین و زمان از شهید برونسی و کاراش می نوشتن و کلیپ رو می کردن.


اما توی دانشگاه نشریاتی که بیرون میومدن هیچ خبری از اسم و رسمش نبود. دریغ از یه خط.


تو این چن سال کمتر نشریه دانشگاهی رو دیدم که از برونسی بنویسه. با این که مشهد شهر برونسی هستش.



به یکیشون گفتم چرا از برونسی ننوشتین، گفت: به بچه ها گفتم اما گفتن: برونسی به درد دانشگاه نمی خوره...



کمی از برونسی بخونید تا بفهمید که بود این بنای عارف که از صد تحصیل کرده، تحصیل کرده تر بود.


غریب این جوری ندیده بودم!


شادی ارواح طیبه شهدا صلوات

فقط 100 متر

توی شهرم دیدم که سر کوچه تو یه خونه عروسی و جشنه و چند تا خونه اون ور ترش عزا و گریه. 


توی شهرم خیلی چیزا دیدم، به فاصله ی یک کیلومتر می تونی از خونه ی فقیری برسی به خونه ای که بالای 1000 متر فقط یه اتاقشه.



اینا رو دیدم .....


توی دانشگاهمون رو هم دیدم که وقتی آخر هفته ها بچه ها میرن هیات، با مجوز دانشگاه کمی اون ور تر (حتی تو شبایی که فرداش شهادته) مراسمی برگزار میشه که کمی شبیه پارتی های مختلطه! 



یه شب بحث شد یکی گفت: نیگا کنین فقط 100 متر از هم فاصله دارن.



....

دانشگاه نوشت

چند روز یکی از ریز مجموعه های دانشگاه می خواست به دانشجویان برتر فارغ التحصیل دانشگاه جایزه بده، ملت اومدن، مراسم برگزا شد و تموم شد.

اما این نهاد دانشگاهی مث این که فکر نکرده بود که یه عده از این دوستان مشهدی نیستن و باید یه تعدادشون برن توی سرمای شبای مشهد تو نمازخونه خوابگاه یه شب بخوابن. (البته پسراش!)

شرح با خودتون.

با دست های خالی

این فیلم هم جالبه........... 

 بازی جالبی داره مرحوم شکیبایی تو این فیلم........ تیکه های جالبی هم می پرونه


 با دست های خالی روایت خانواده ای است که پس از سال ها پدر خانواده ، امیر حسین ترابی(مرحوم شکیبایی در نقش جانبازی که قبلا فرمانده بوده) که با مخفی کاری مادر خانواده (فاطمه گودرزی) فکر می کردن شهید شده، از آسایشگاه به خونه برمی گرده...


در این بین مزاحمی که پدر شهیدی بوده که فکر می کرده امیر حسین ترابی، پسرشو به کشتن میده به آزار و اذیت تلفنی خانواده می پردازه ... 


وقتی خانواده از دست این مزاحمت ها به شمال و ویلاهاش پناه میبرن، باز هم مزاحم دست از سر اونا بر نمی داره.

تا این که روزی مزاحم به دختر خانواده (مریلا زارعی) زنگ میزنه و خودشو دختری معرفی میکن که همیشه توی رستوران می نشسته پشت یک میز. در درگیری بین دختر خانواده و اون دختره، دختره به دست ناشناسی به قتل میرسه و دختر خانواده به جرم قتل به زندان میره و....


درصحنه ای از فیلم نشون میده دختر چادری و مذهبی فیلم تو زندان از سر کردن چادر به عنوان پوشش مجرم های زن خودداری می کنه ...  که صحنه جالبیه و فکر عالی کارگزدان رو می رسونه که چرا چادر که مظهر زنان با ایمانه سر مجرمین می کنن.


رضایت از خانواده مقتول میشه آزادی دختر خانواده و زندگیش....... شرط آزادی دختر هم میشه شفای پسر خانواده مقتول که سال هاست مریضه به دست امام حسین (علیه السلام)


فیلم با مداحی سید ذاکر تموم میشه......




فیلم روایت جالبیه از یک رزمنده که وقتی می فهمن که شهید نشده، خیابونی که به اسمش کرده بودن رو به اسم دیگه ای تغییر می دن....


روایت جالبی از عشق به حسین (علیه السلام) ....


روایت خوبی از خانواده های شهدا و اسرا و بچه هاشون که چه ها نکشیدن......


حتما ببینیدش...

کتاب

دارم اینو می خونم، خیلی جالبه............. 

نفحات نفت 

شب شهادت

بهترین چیزا وقتی بهم می رسه که انتظار ندارم!!!!!!!!!!! 

 

  

 

اگه گفتین اینجا کجاس؟

 

۷/۱۲ 

 

دیشب نوشت

۱-من برگشتم 

۲- دیشب فیلم آقای رئیس جمهور ابوالقاسم طالبی رو بعد از چندین سال دیدم....


آقای رئیس جمهور


فیلم سیاسی باحالیه...


داستان یک مددیر مسئولی که زرمنده بوده و نوشته های تند و تیزی  بر علیه شخص خاصی (نماینده زور و زر) داشته اما به خاطر چکی برگشتی به زندان میره و کسی که برای آزادی اون اهمیتی قائل نمیشه...

تا این که کسی که بر علیه ش می نوشته پول چک رو پرداخت می کنه و این روزنامه نگار می شه مزد بگیر این طرفی ها...


در آخر هم به خاطر افشاگری هایش در روزنامه به دست کسانی که برایشان کار میکرده خودش و زنش کشته میشن...و این میشه خوراک تبلیغاتی بر علیه ایران..... در حالی که واقعیت چیز دیگه ای بوده...


اگه ندیدیش ببینید....