روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

به جای همه چیز...

می خواستم از کتاب هایی که توی همین مدت دو نوشته اخیرم خوندم بنویسم، می خواستم از سیل سیستان و بلوچستان بنویسم، می خواستم از فردوسی پور و تعطیلی ثریا بنویسم اما ... اما دیروز به همراه دوستانم رفتم خانه پدر و مادر دوستی که این روزها داغدار برادر شهید آتش نشانش بود.


پیرمرد که گاهی گریه می کرد با وقار به ما گفت خدا رو شکر که خدا پیکرش رو سالم به ما برگردوند.



به جای همه چیزهایی که می خواستم بنویسم، نمی دونم چی بنویسم...


اللهم عجل لولیک الفرج


برای سلامتی تمامی آتش نشان های زیر آوار مانده دعا کنید... + فیلم

ساختمون پلاسکو سوخت و فرو ریخت و 30 آتش نشان زیر آوار ماندند...



نمی دونم اگر روزی تهران زلزله بیاد چی میشه...


امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء