روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

یه خاطره از دیروز

یادم میاد که توی یکی از کلاس های دوره دبیرستان، معلمی داشت درباره کلاس های ICDL که آموزش و پرورش براشون گذاشته بود، حرف می زد و از هر کدوم از نرم افزارهای آفیس چیزی می گفت. رسید به اکسس و گفت خیلی چیز به درد نخور و داغونیه (جمله دقیق ش نیست!!!، ولی منظورش این بود).

این باعث مقاومت من (که اون سال ها داشتم چیزهای مختلف یاد می گرفتم) در برابر یادگیری اکسس و پایگاه داده شد. کارهای کوچک رو میشه با اکسل و یا حتی دستی انجام داد اما کارهای بزرگ و چیزهای خاصی که من توی این دو سه ساله باهاش برخورد کردم رو حتما باید با نرم افزار مخصوص پایگاه داده انجام داد تا زمان کار کمتر شه.


داشتم فکر می کردم  که هر چند وقت یک بار به سراغ فرضیات ذهنی م برم و ببینم این فرضیات واقعا درستن و الان نقض نمیشن، مثل دین که تقلید در اصول دین رو مراجع گفتن، جایز نیست.

البته من این وقت رو چندین بار گذاشتم که از ابتدا خدا، دین و مذهبم رو بررسی کنم ...


پ.ن.1: باز هم گلدون یاس رازقی م گل داد، اون هم هفت هشت تا با هم .... یکی از عکس هاش اینه

پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج