روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

آزاده بودن

ناسلامتی قبل ازاینکه گرایش جناحی داشته باشیم.. بچه مسلمان و پیرو حق و راه مولا امیر ع هستیم...!

اگر تند و تیز بخاطر جشن تولد اسحق جهانگیری موضع نمیگیرید...
لااقل یک اخم بکنید...
طرف... در این شرایط اقتصادی.. .جشن تولد آن هم در کاخ میگیرد...و برخی کک شان هم نمیگزد و ازش تعریف هم می کنن؟

ما و داعش

داعش نابود شد، سهم سینمای ایران از جنگ با داعش تا الان فقط فیلم "جشن تولد" بوده و بس، این فیلم البته تبلیغ خوبی نداشتش و دیده نشد. "به وقت شام" حاتمی کیا که قراره به جشنواره فجر برسه و پایتخت 5 که قراره عید دیده بشه.
اون وقت هند، که هیچ کاری توی سوریه نکرده، داره درباره آزادی پرستارهاش توی عراق از چنگ داعش فیلم میسازه... جایی که اصلا داعش نگاهش هم نکرد!

پ.ن.1: اگر مستندسازها و خبرنگارا نبودن، همین الان جای جلاد و شهید عوض می شد.
پ.ن.2: اگر داعش در عراق به مرزهای ایران می رسید، امروز کی جرات می کرد بره کرمانشاه و در 10 کیلومتری داعش به زلزله زده ها کمک کنه؟  درود بر حججی ها ...

جانا روا نباشد خونریز را حمایت ...

تاریخ نوشته در سربرنیستا، صرب ها اجازه دادن که زنان و پسر بچه های کمتر از 12 سال از شهر خارج بشن و بعد تموم مردها و پسر بچه ها رو کشتن. 8000 نفر در اثر نسل کشی در بوسنی کشته شدن و  کوفی عنان خم به ابروش نیومد! واقعا به چه گناهی کشته شدن؟

تاریخ نوشته، تو روآندا هوتوها، بسیاری از توتسی ها رو با قمه کشتن. فرقی بین هوتو و توتسی نیست، این فقط تقسیم بندی اروپایی ها بود! اگر فیلم هتل رواندا رو دیده باشید، در قسمتی از فیلم پرستار خارجی گریه می کنه و می گه توی یتیم خونه به زور نگهش داشتن، تا شاهد قتل بچه های توتسی باشه، یه بچه توتسی گریه می کرد و می گفت من دیگه توتسی نمیشم.

آریل شارون مرد اما از یاد کسی نمیره روزی که سربازهای تحت امرش، در محدوده صبرا و شتیلا بودن در حالی که کودکان و زنان و مردان کشته میشدن.

چند وقت پیش به زور، یه کلیپ  از یه کودک مسلمون روهینگاهی دیدم که با شوکر به بدنش لختش می زدن و از گریه هاش لذت می بردن...


این ها رو نوشتم که بنویسم که دیروز به اتفاق دوستم توی خلوت ترین ساعت روز رفتیم سینما و فیلم جشن تولد رو دیدیم.


این فیلم درباره یه خانواده شیعه توی شهر دمشق هستش که توی شب جشن تولد دخترشون، رقیه، تکفیری ها به دمشق حمله می کنن. خانواده به سمت حرم امن حضرت زینب (س) فرار می کنن. در راه به دو زائر ایرانی که در خرمشهر جنگیده بودند، برمی خورند. در راه حرم حضرت زینب (س )، این افراد به کلیسایی وارد میشن...

فیلم ضعف هایی داره (مثل دوبله فیلم از عربی به فارسی یا فیلم نامه) ولی باعث نمیشه در نظر نگیری که فیلم در سوریه و در حوالی داعشی ها ساخته شده.

توی فیلم جاهای زیادی بود که دلم می خواست فیلم ادامه پیدا نکنه، مثل فیلم هتل روآندا که با تلی از جنازه رو به رو میشی. ولی چه میشه کرد. بدترین صحنه فیلم صحنه ای بود که تکفیری ها جیهان، دختر بچه اهل سنت همسایه، رو تیر بارون کردن و چند دقیقه بعد جهاد، برادر جیهان، با جنازه خون آلود خواهرش رو به رو میشه (فیلم بالا رو ببینید).


پ.ن.1: جانا روا نباشد خونریز را حمایت ... شاید کافی نباشه اما لازمه!


پ.ن.2: چه میشه نوشت جز: اللهم عجل لولیک الفرج؟