روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

وقتی دستات نباشن...

یکی از بچه‌ها قسم می‌خورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده…همیشه همینجوریه، همیشه...

مرتضی به هر راهی می زنه تا فیلمشو بسازه تا بره روی سکو جشنواره فجر، تا مشهور بشه اما پولی نداره، ماجرا وقتی بدتر میشه که می فهمه مادر مریضش، چند روز دیگه بیشتر نمی تونه سر پا وایسه. وقتی دستای مادرش نباشه وقتی مادرش نتونه بلند شه، چی میشه؟ ...

"مادرش مریضه" کلیدیه که دشمنی ها رو تبدیل به دوستی می کنه، همه چی جور میشه، اما مرتضی بیست و یک روز بعد رو چی کار کنه؟ 

کلیپ مهدی یراحی رو ببینید:


پ.ن.1: دیروز بیست و یک روز بعد رو توی سینما آزادی دیدم. مرتضی که اگر توی آمریکا تولید می شد، میشد یه ابر قهرمان ... مرتضی هر کار که کرد مثل آرون، پسر قهرمان سلطان تپه، دروغگو نبود و دزدی نکرد. مث قهرمانای آمریکایی نبود، یکی بود شبیه خودمون. اما به هر حال جایزه" عشقی بزرگ برای جهانیان" مبارکش باشه...



پ.ن.2: فیلم رو همه دیدن و لذت بردن اما دولت نباید به فکر مریض های صعب العلاج هم باشه؟

پ.ن.۳. مرتضی ژن برتر نداشتش، اما رفیق خوبی داشتش، باهاش کتک خورد، باهاش خندید و باهاش گریه کرد ... فکر کنم بعد حاج کاظم آژانس شیشه ای، که برای عباس تو رفاقت سنگ تموم گذاشت، اینجام رفیق جنوبی مرتضی، یادگار می مونه...

پ.ن.۴: اللهم عجل لولیک الفرج

در انتظار پدر

روز پدر چند وقت پیش بود، توی این روز، سایت های سینمایی چند تا فیلم معرفی کرده بودن که ببینید، مثل منچستر کنار دریا، آواز گنجشک ها،بادیگارد و...

اما فیلم سینمایی که من می خوام به این فهرست اضافه کنم، "ویلایی ها" هستش که رو دو روز پیش با دوستم توی پردیس سینما آزادی دیدم، با این که فضای فیلم کاملا زنانه هستش اما به شدت کمبود یه پدر حس میشه!


فیلم درباره سیما (طناز طباطبایی) همسر یکی از فرماندهان ارتش و سپاه هست که بچه هاش با عزیز (ثریا قاسمی) به مجموعه ویلایی در جبهه رفتن. با اومدن و رفتن پدرهای بچه های دیگه، بچه ها سخت بهوونه پدرشون رو می گیرن.... در این میان، الیاس هر چند وقت یک بار  با خودرویی به مجموعه ویلاها میاد و خبر شهادت رزمنده ها رو میاره. سیما قصد داره بچه هاش رو از عزیز جدا کنه و به خارج ببره اما ..

فیلم به شدت فضای احساسی زیبا و تاثیرگذاری داره.


پ.ن.۱: اللهم عجل لولیک الفرج

ماجراهای آن سال

دیروز باز هم توی یه ساعت خلوت از روز با دوستم رفتیم سینما برای دیدن فیلم "ماجرای نیمروز". فکر کنم اون ساعت از روز همه مردم خواب بودن!



ماجرای نیمروز روایتی امنیتی - پلیسی از حوادث سال 60 هستش از روز اعلام جنگ منافقین علیه نظام (پس از عزل بنی صدر) تا 19 بهمن ماه روز کشته شدن موسی خیابانی، فرمانده نظامی سازمان.
ماجرای نیمروزبر عکس فیلم عاشقانه سیانور که مربوط به دوران قبل از انقلاب هستش، مربوط به دوره ای هستش که خیلی ها اون سال ها را دیدن و یا خیلی ها هم مثل من فقط در کتاب ها خوندن یا در تلویزیون مستندهایی ازش دیدن. اما برخلاف داستان لو رفته فیلم، علاوه بر فیلمنامه و بازیگرا، فیلم با فیلمبرداری موفقش، تماشاگر رو در صحنه های بدون عاطفه ی مات و خاکستریش میخکوب می کنه.

به نظرم توی حداقل سه مورد حق این فیلم در جشنواره فجر امسال خورده شد، بهترین چهره پردازی، بهترین فضاسازی و بهترین نقش مکمل مرد برای هادی حجازی فر.


پ.ن.1: چند وقت پیش کتابی می خوندم به نام "پرچم های سیاه"  از جابی واریک درباره زرقاوی، تروریست اردنی که مسئول شهادت آیت الله حکیم در نجف، انفجار حرم دو امام در سامرا و انفجارهای کربلا در روز عاشورا هست. کلا شیوه دستگیری این جور افراد برام جالبه و همیشه برام سواله که چی میشه که این همه آدم رو می کشن و خم به ابرو نمیارن؟


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج


جانا روا نباشد خونریز را حمایت ...

تاریخ نوشته در سربرنیستا، صرب ها اجازه دادن که زنان و پسر بچه های کمتر از 12 سال از شهر خارج بشن و بعد تموم مردها و پسر بچه ها رو کشتن. 8000 نفر در اثر نسل کشی در بوسنی کشته شدن و  کوفی عنان خم به ابروش نیومد! واقعا به چه گناهی کشته شدن؟

تاریخ نوشته، تو روآندا هوتوها، بسیاری از توتسی ها رو با قمه کشتن. فرقی بین هوتو و توتسی نیست، این فقط تقسیم بندی اروپایی ها بود! اگر فیلم هتل رواندا رو دیده باشید، در قسمتی از فیلم پرستار خارجی گریه می کنه و می گه توی یتیم خونه به زور نگهش داشتن، تا شاهد قتل بچه های توتسی باشه، یه بچه توتسی گریه می کرد و می گفت من دیگه توتسی نمیشم.

آریل شارون مرد اما از یاد کسی نمیره روزی که سربازهای تحت امرش، در محدوده صبرا و شتیلا بودن در حالی که کودکان و زنان و مردان کشته میشدن.

چند وقت پیش به زور، یه کلیپ  از یه کودک مسلمون روهینگاهی دیدم که با شوکر به بدنش لختش می زدن و از گریه هاش لذت می بردن...


این ها رو نوشتم که بنویسم که دیروز به اتفاق دوستم توی خلوت ترین ساعت روز رفتیم سینما و فیلم جشن تولد رو دیدیم.


این فیلم درباره یه خانواده شیعه توی شهر دمشق هستش که توی شب جشن تولد دخترشون، رقیه، تکفیری ها به دمشق حمله می کنن. خانواده به سمت حرم امن حضرت زینب (س) فرار می کنن. در راه به دو زائر ایرانی که در خرمشهر جنگیده بودند، برمی خورند. در راه حرم حضرت زینب (س )، این افراد به کلیسایی وارد میشن...

فیلم ضعف هایی داره (مثل دوبله فیلم از عربی به فارسی یا فیلم نامه) ولی باعث نمیشه در نظر نگیری که فیلم در سوریه و در حوالی داعشی ها ساخته شده.

توی فیلم جاهای زیادی بود که دلم می خواست فیلم ادامه پیدا نکنه، مثل فیلم هتل روآندا که با تلی از جنازه رو به رو میشی. ولی چه میشه کرد. بدترین صحنه فیلم صحنه ای بود که تکفیری ها جیهان، دختر بچه اهل سنت همسایه، رو تیر بارون کردن و چند دقیقه بعد جهاد، برادر جیهان، با جنازه خون آلود خواهرش رو به رو میشه (فیلم بالا رو ببینید).


پ.ن.1: جانا روا نباشد خونریز را حمایت ... شاید کافی نباشه اما لازمه!


پ.ن.2: چه میشه نوشت جز: اللهم عجل لولیک الفرج؟


زندگی به روایت بچه ها!!!

یه چند تا فیلم خارجی هستش که دوستشون دارم...


اولیش فیلم زندگی به روایت نینو (Life according to nino) ساخت هلند هستش ...  مادر خانواده فوت می کنه، پدر خانواده بعد از فوت مادر، بی خیال بقیه خانواده می شه، خونه به هم ریخته میشه، برادر بزرگتر هم که با دوست هاش شب ها، شهر رو به هم می ریزه. حالا این وسط پسر کوچک خانواده، نینو، همراه با خرگوشش باید کاری کنه که خانواده از هم نپاشه ... 

ببینید:



دومی هم سلطان تپه (King of the hill) ساخت آمریکا، یه فیلم براس واقعیات از پسری به نام آرون هستش که در دوارن رکود بزرگ آمریکا، با خانواده ش توی هتلی زندگی می کنه. به خاطر بی پولی، برادر کوچکترش به خونه عموش فرستاده میشه، مادرش بر اثر سل توی بیمارستان بستری میشه و پدرش هم برای کار به نقاط دور دست میره و خبری ازش نداره. چند روز دیگه بیشتر نمونده تا بانک از هتل بیرونش کنه و هیچ پولی هم برای غذا خوردن هم نداره ... 

شما باشید چی کار می کنید؟

از اینجا ببینیدش (1 ساعت و 21 دقیقه)



پ.ن.1: االهم عجل لولیک الفرج

محمد (ص)

امشب با رفقا رفتم سینما شاهد برای تماشای فیلم "محمد (ص)" ساخته مجید مجیدی (سایت فیلم محمد (ص))


 


توی صحنه هایی از فیلم مثل قسمت بعد طواف پرندگان دور خانه خدا، سنگباران سپاه ابرهه، قسمت نزول نعمت به قوم بت پرست کنار دریا واقعا احساس کردم توی اون موقعیت ها هستم. وقتی از سالن سینما بیرون اومدم هنوز هم احساس می کردم توی 1400 سال پیش هستم.

قسمت تولد حضرت محمد (ص) و اشاره به موقعیت ستارگان در آسمان، ورود حضرت محمد (ص) به مکه در خردسالی و اولین نگاه به کعبه، صحنه نجات دختر نوزاد از زنده به گور شدن به دست پدرش و صحنه وفات حضرت آمنه جز صحنه هایی بودن که واقعا برام جذاب بودن.


موسیقی رحمان اله راکا هم عالی بودو مزید علت برای جذاب شدن فیلم مخصوصا توی صحنه اولین نگاه حضرت محمد (ص) به کعبه و سنگباران سپاه ابرهه. 


فیلم چهره ای شاعرانه و زیبا  از پیامبر (ص) نشون می ده که یه غیر مسلمون که همه ش از اسلام داعش رو دیده، با اسلام واقعی آشنا می کنه.


البته فیلم مشکلاتی مثل فیلمنامه هم داره که نمیشه به سادگی از کنارش گذشت.


پ.ن.1: سالن سینما تقریبا پر بود.

پ.ن.2: خدا مجید مجیدی رو خیر و قوت بده که قسمت های بعد رو هم بسازه.

پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن.4: توی نقدی خوندم که حضرت محمد (ص) در کودکی دایه اش حلیمه رو شفا میده اما چند دقیقه بعد مادرش، آمنه، رو شفا نمیده و این برای مخاطب بغرنجه. منتقد، چیزی از اجل حتمی نمی دونسته؟