روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

بهت

این که شام غریبان بری هیات ببینی نوجونی که شب عاشورا کنارت گریه می کرد و سینه می زد نیست، شاید عادی باشه.


اما این که رو در و دیوار هیات و مسجد با اعلامیه فوتش رو به رو بشی، هم خودش سخته، هم باورش سخته...


و برای پدرش سخت تر که می بینه بین سینه زن ها کسی کمه که همراهشون بخونه:


ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ... گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده


ان شا الله که با حضرت قاسم بن الحسن (ع) محشور بشه و خدا به خانواده ش صبر عنایت کنه.