روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

به کدام گناه؟

چهارشنبه پس از مغرب یک مرد 35، 40 ساله کودکی را با شیشه سر برید. این مادر و فرزند به مدینه آمده بودند و در مغازه ای بودند که آن جنایتکار شیشه ای را شکست و #زکریا_بدر_علی_الجابر بچه شش ساله را با خود به خیابان کشاند و سر برید.


مادر دچار هیستیری شد و غش کرد.  قاتل محاصره و دستگیر و تحویل پلیس داده شد اما پلیس تا امروز هیچ حرفی از تابعیت این فرد و علت قتل نزده است.

خبرگزاری های دنیا به صورت خجولانه و با تغییر برخی اطلاعات این خبر را نقل کردند. مثلا نوشتند مردی از قهوه خانه بیرون آمد و بچه را سر برید و پلیس هایی که به کمک آمدند را زخمی کرد! رسانه های دیگری هم وی را دارای مشکلات روانی نشان داده اند. روزنامه عکاظ عربستان نوشته بچه به قهوه خانه رفته بود تا غذا بخرد! پایگاه خبری آمریکایی MSN، در اقدامی غیر اخلاقی و غیر حرفه ای با رذالت تمام، پدر بچه را قاتل معرفی کرده است! اما یک شبکه محلی عربستان با عموی کودک مصاحبه کرده که در آنجا می گوید پدر زکریا می خواست به امارات برود. اما زنگ زد و گفت من به مدینه باید بروم اتفاقی افتاده. به بیمارستان رفت و بچه مرده بود. بعد او را به کلانتری بردند و از او سوالهایی کردند.
اما اخبار مردمی حکایت از این دارد که جانی، راننده ای بود که مادر و کودک را به مدینه رساند. وی در راه فهمیده بود شیعه هستند و به همین سبب بچه را ذبح کرد.
این جنایت از جنایت کشتن #خاشقجی کمتر نیست و بلکه بدتر است. اما کسی این خبر را منتشر نمی کند.

 لبنان به فارسی


پ.ن.۱:ناگفته نماند حاج شیخ کاظم عمری از علمای شیعی مدینه منوره بر سر جنازه این کودک مصیبت حضرت علی‌اصغر (ع) خوانده است.

پ.ن.۲: دیشب بعد از هیات داشتم فکر می کردم که این شعر "شب بعد از هیات برگشتم به خانه، در بعد از قرن ها داشت می سوخت/ ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود حیدر داشت می سوخت" یعنی چی؟ که این رو دیدم.


پ.ن.۳: اللهم عجل لولیک الفرج

گاهی بهشت، زیر قدم های دختر است

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن

قدم بزن وسط شهر باصدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن

و بی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن

سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
وچشم های خودت را پر از تاسف کن

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن

سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین ساده گی تصرف کن


شاعر: حمیدرضا برقعی


پ.ن.1: سالروز ورود حضرت معصومه (سلام الله علیها) به قم ... چند ماهی هست که قم نرفتم ...


پ.ن.2: لعنت بر آل سعود که آیت الله نمر رو اعدام کرد...


پ.ن.3: کشور فسقلی دیگه ای نیست که بخواد روابطشو با ایران قطع کنه؟ این همه ایرانی تو منا کشته شدن، جلوی سفارت ایران بمب گذاری کردن، اما روابطمون قطع نشد...


پ.ن.4: اللهم عجل لولیک الفرج

پادشاه شن ها رفت...

مث این که این نوشته ام با نوشته قبلی م پیوند خورد و بلاخره دیگه خبرگزاری ها خبر مرگ رسمی ملک عبدالله رو گزارش کردند.  بلاخره ملک عبدالله رفت اون دنیا تا ازش حساب خادم حرمین بودن و روی نفت خوابیدنش رو بکشن ...



نموند که ببینه که نوچه هاش توی عراق و سوریه چی میشن!



پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن.2: الان یه نگاهی به پیام های سایت های خبری انداختم. بعضی از پیام ها، پیام تسلیت به کل جهان اسلام بودش.  مثل این که بعضی ها بدجوری غمشون رفته بالا. شاید ملک عبدالله دایی شون بوده...

پادشاه جدید سعودی هم دست کمی از قبلیه نداره، آلزایمریه!


پادشاه شن ها رفت یا هست؟

این پادشاه عربستان (همون پادشاه شن ها، همین که داره می خنده!) از وقتی یادم میاد، میرفته بیمارستان بعدش ملت پیام میدادن و می گفتن مرده!!! (این یه نمونه ش از سال 91)



ملک عبدالله، خادم الحرمین، که بیشتر به جای حفظ حرمین، آثار تاریخی مکه و مدینه رو تخریب کرده و کلی برج دور و بر کعبه ساخته، این دفعه باز هم رفته بیمارستان به خاطر ذات الریه ش، باز هم نوشتن که مرده!!!


شایدم نمیره تا روزی که ببینه که دست پرورده هاش در عراق، سوریه و خیلی جاهای دیگه نابود شدن. 


پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج