روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

سرگردانی

توی جاهای مختلف خوندم که بنی اسرائیل پس از عبور از نیل، به خاطر نافرمانی از فتح شهر موعود که پر ازنیروهای مدافع بود، اونم بعد فرمان خدا که با دست خالی هم بروید، این شهر مال شماست، دچار عذابی شدند که بهش می گن: بیابان تیه ...

بیابان شبه جزیره سینا (به اعتقاد مورخین) که 40 سال توش بنی اسرائیل سرگردان بودند و هر چه هر روز می رفتند، دوباره روز بعد در اون نقطه اول روز قبل بودند. عذابی کسی ازش نتونست بیرون بره و توی این مدت به اعتقاد برخی همه قوم  (حتی موسی و هارون) به جز دو نفر فوت می کنن که اون دو نفر (یوشع و کالب) نسل جدید رو  بعد از چهل سال به سرزمین موعود می برن...


بعضی روزها که فکر می کنم، ما مردم امروزی هم دچار همین عذاب هستیم، حالا نه توی بیابون، توی انتخاب هامون ... مث این شعر مولانا:

این جهان تیه است و تو موسی و ما ** از گنه در تیه مانده مبتلا

سالها ره می‏رویم و در اخیر ** همچنان در منزل اول اسیر


پ.ن.1: سلام بر مهدی که انسانیت چشم به راه او دوخته و عدل فراگیر در انتظار قیام او نشسته (مفاتیح الجنان / زیارت حضرت حجت .عج.)

تجربه - یادگیری زبان 1

وقتی نوجوون بودم، توی یادگیری و به یاد موندن زبان انگلیسی، مث یه نمودار تناوبی تکرار شونده بود، یه وقتایی عالی و یه وقتایی هم کاملا ضعیف! این گذشت تا به دانشگاه رفتم و تونستم یه روند رو به رشد رو طی کنم. حالا هم که به لطف خدا دو تا زبان رو به همراه  زبان عربی (در حد فهم قرآن) یاد گرفتم. یه سری مسائل و برنامه ها توی یادگیری زبان موثر بودن که اینجا توی چند تا پست می نویسمشون تا دیگران هم استفاده کنند:


 G5:

درسته که اولین مهارت، خواندن هستش ولی من از کلمات شروع می کنم. استفاده از این روش عالی برای یادگیری کلمات و جملات عالی هستش. شاید حدود 10 سال قبل از وسایل G5 استفاده می کردم که یکی از موسسات آموزشی داده بود. استفاده از کلی برگه (بخوانید قطع درختان) و جاگیر بودن، عاملی بودش که دنبال نرم افزار بگردم.

توی جستجوهام به نرم افزار Anki برخوردم که وبلاگ انکی ایران معرفی کرده بود. نرم افزار انکی، این قدرت رو داره که مانند یه جعبه  G5 کار کنه. کلمات رو درون نرم افزار وارد کنید و مشخص کنید هر روز چند کلمه می خواید بخونید.

نسخه اندروید این برنامه هم وجود داره. از عالی ترین قابلیت های این برنامه، قابلیت sync کردن (هماهنگ سازی) بین دستگاه های مختلف هستش. شما پس از هماهنگ سازی می تونید حتی با مرورگر خودتون به سایت انکی برید و تمرین تون رو اونجا انجام بدید. قابلیت هماهنگ سازی این کمک رو به شما می کنه که در صورتی که گوشی تون، به حالت تنظیمات کارخونه برگشت، نسخه دیگه ای از آموزش هاتون داشته باشید.

همچنین توی سایت انکی، برای زبان های مختلف و رشته هایی مثل ریاضی، فیزیک و ... فلش کارت هایی وجود داره که کاربران درست کرده اند و می تونید به رایگان دانلود کنید.

انکی و همچنین پیشرفت برنامه اندرویدیش، کمک زیادی به من توی یادگیری زبان کردن.


دانلود کنید:

1- Anki- نسخه ویندوز از سایت سازنده

2- AnkiDroid- نسخه اندروید از کافه بازار

3- AnkiMobile - نسخه IOS از سیب اپ


برنامه های دیگه ای هم هستند که میشه ازشون در این مورد استفاده کرد، ولی یا زبان فارسی رو پشتیبانی نمی کنن، یا پولی هستن، یا قابلیت هماهنگ سازی بین دو دستگاه رو ندارن، یا گرافیک چشم نوازی ندارن، یا تحلیل بهتون ارائه نمیدن که چطور خوندید و یا نیاز به اتصال دائم به اینترنت دارن!


پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج


یه روایت حقیقی از سختی

وقتی خسته می شم و احساس می کنم که به ته خط رسیدم و بعد از اون دیگه جایی نیست، همیشه یاد یه خط از تاریخ میفتم، البته سخت تر از اون برای دیگران وجود داشته اما این یکی بلافاصله بعدش راحتی و آسایش میاد:

وقتی حضرت مریم برای به دنیا آوردن حضرت عیسی (ع) از معبد در دمشق یا بیت المقدس، بیرون میره به بیابانی خشک می رسه و در پناه تنه درخت خرمای خشکیده ای می شینه... در این هنگام غم و اندوه از مسائل مختلف همانند درد، تنهایی، تشنگی، گرسنگی و ... وجودش رو فرا میگیره و میگه:


"... ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم"

("...قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا" سوره مریم بخشی از آیه23)


بعد از این هستش که ندا می رسد که ناراحت نباش، آب در بیابان جاری میشه و درخت خشکیده بارور میشه، فرمان میده به آرامش با دنیا آمدن عیسی (ع). یکی یکی غم و اندوه بر طرف میشه.

توی هر سختی و خستگی و ترس، خدا همیشه هست، فقط باید صبر کرد...


پ.ن.1: امام سجاد(ع): مریم(س)، حضرت عیسی را در کربلا و در محل مقبره امام حسین(ع) به دنیا آورد، از ابی‌حمزه ثمالی روایت شده که امام سجاد(ع) در تفسیر آیه 22 سوره مریم «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا» بیان داشت: حضرت مریم(س) از دمشق خارج شد تا به کربلا رسید و آن حضرت را در مکانی که بعدها امام حسین(ع) در آنجا مدفون شده است، به دنیا آورد و در همان شب بازگشت. (تهذیب‏‌الأحکام: 6 / 73 و وسائل‏‌الشیعة: 14 / 517).


پ.ن.2: نمی دانستم حرف جبرئیل به حضرت مریم (س) که میگه قری عینا (سوره مریم / 26) یعنی چی؟ تا این که امسال هفتم صفر و شب شهادت امام حسن (ع)، در باب این که پیامبر (ص) به امام حسن (ع) میگه قره عینی، فهمیدم. عرب وقتی می خواد بگه نور دیده، میگه نور عین نمیگه قره عین ... قره یعنی قرار، قره عین یعنی قرار دیده، یعنی آرامش، یعنی آنچه مایه خشنودی و سرور هست...


پ.ن.3: این سوره با صدای عبدالباسط دوست دارم حیف که وقتی میشنویش که کسی فوت کرده ...


لحظات سخت

قرآن که می خونی، چند جاییش می بینی که بعضی ها توی تنگناهایی گیر کردن که براشون خیلی سخت بوده، مثلا:


1- حضرت مریم (س): بعد از این که مریم (س) برای زایمان به مکانی دور دست رفت، درد زایمان او را به سمت تنه ی خرمایی کشوند. آنقدر از حرف و نیش و کنایه های مردم و ... ناراحت بود که گفت: "ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم." (سوره مریم / آیه 23)

بعد از این، جبرئیل ندا می ده که غمگین مباش. از پایین پایش چشمه ی آبی جاری می شود و  از درخت خشکیده خرما، رطب تازه می خوره.

مریم (س) به خداش اعتماد می کنه و با احدی حرف نمیزنه. به مردم که میرسه نیش و کنایه ها شروع میشه. ولی خدا باز هم مریم (س) رو با صحبت کردن عیسی (ع) در کودکی، نجات میده...


2- یوسف(ع): به برادرانش اعتماد می کنه و باهاشون به صحرا میره. اما برادرانش، یوسف رو به داخل چاه می اندازند. شاید سخت از در چاه بودن، تهمتی باشه که زلیخا بهش زد و باعث به زندان رفتنش شد.

یوسف (ع) هم به خدا اعتماد کرد و از چاه کنعان به عزیزی مصر رسید.

 

3-برادران یوسف، برای گرفتن گندم به مصر میرن ولی برادرشان (بنیامین) به جرم دزدی پیش عزیز مصر (یوسف) نگه داشته میشه. برادرا ناراحت  به نزد پدر برمی گردن و پدر می گه باز برید پیش عزیز مصر. دوباره پیش یوسف (ع) میرن و این بار با زبان کسانی که واقعا کم اوردن، می گن: "ای عزیز، ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، پول کمی (برای خرید گندم) آورده ایم، پیمانه مان را پر کن و بر ما تصدق و بخشش نما"

فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ (یوسف / 88)

ده تا مرد با غرورهاشون دست خالی پیش کسی رفتن که نمی دونستن چه کسی هست و  برادرشون رو هم زندان کرده بود. خیلی سخت هستش که که تنها به حرف پدرت (یعقوب) که پیامبر هست، اعتماد کنی و برگردی ...


لحظات سخت توی زندگی هر کسی هست، زندگی بالا و پایین داره. مهم اینه که به خدا اعتماد داشته باشیم.



اللهم عجل لولیک الفرج