روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

حواست به آیندگان نیز باشد...

در سال 2012، نورا 16 سالش میشه و نگران هستش، اونقدر نگران که به مطب یه روانشناس به نام دکتر بنیامین میره. نورا نگران آینده ست، آینده ای که انسان رقم می زنه. آینده ای که خودش، خانواده ش، دوستانش،  دولت کشورش، تروریست ها، سرمایه دارها و... می سازن!

در سال 2084 نووا، نوه ی 16 ساله نورا عصبانیه، چرا که نسل های قبل چیزی از طبیعت براش جا نذاشتن، زمینی بدون حیوانات، بدون درختان! زمینی که ساکنان خاورمیانه ش مجبور به کوچ به مناطق قطبی میشن. دیگه برفی در کار نیست و نروژ سرد و برفی تبدیل به منطقه بارانی شده!



 اولش فکر کردم این کتاب یوستین گردر چون در رابطه با محیط زیست هستش، خالی از مفاهیم فلسفی هستش، اما درون کتاب کلی از مفاهیم فلسفی وجود داشت و باز هم مثل "دنیای سوفی" داستان گویی خوبی داشت! توی کتاب یه ایرانی هم وجود داره. شوهر عمه مادربزرگ نورا که تاجر فرش هستش و یه انگشتر مرموز قدیمی رو به ارث گذاشته!


پ.ن.1: این کتاب به اسم "دنیای آنا" هم ترجمه شده. اول به ترجمه نگاه کنید بعد بخرید!

پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج