روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

عاقبت - فکر

شاهرخ بعد از نماز صبح، به فکر فرو رفت...


شاهرخ دیروز ظهر از تهران برگشته بود شهر خودش. مثل همیشه، برای زیارت رفته بود امامزاده شهر. توی امامزاده، خان رو دیده بود که اومده بود زیارت. خان که با شاهرخ شریک بود. بعد از سلام و احوالپرسی، خان با شاهرخ قرار گذاشت که چند روز بعد بیاد خونه ش و با هم حساب و کتاب کنن. شاهرخ که حسابی خسته بود، بعد از دادن دستورات لازم به شاگرداش و خداحافظی باهاشون، یک راست رفته بود خونه خودش.


یک هفته ای که نبود به نظرش، همه جا حتی خونه خودش هم عوض شده بود. با پیشنهاد کار توی تهران با حقوق بالاتر، بعضی چیزا به نظر خسته کننده می اومد! با دیدن فاطمه و لیلا دم در خونه، همه چیز رو فراموش کرد...


بعد از نماز و ناهار شاهرخ خوابیده بود. شب هم که بیدار شده بود، حاج مراد -باجناقش- و طاهره خانم -خواهر زنش- و بچه هاشون اومدن دیدنش. شاهرخ هر وقت که پیشنهاد کار جدید به ذهنش خطور می کرد، نگاهی به دور و برش می کرد، براش سخت بود که این همه چیز رو کنار بگذاره و زندگی توی جای جدیدی رو شروع کنه. با این که با کسی نمی خواست رقابت کنه ولی بدش نمیومد که از حاج مراد بالاتر باشه.


.... صبح بعد از نماز، فکر کار و زندگی جدید ذهنش رو مشغول تر کرده بود، هنوز چیزی به لیلا نگفته بود. نمی خواست فعلا لیلا چیزی بفهمه، به همین خاطر بعد از مدتی فکر کردن، به لیلا گفت که میره توی باغ های شهر چرخی بزنه و بعد از طلوع آفتاب بر می گرده تا با هم صبحونه بخورن....



اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 18:20 http://khodaakharinfaryad.blogfa.com

مهدی (عج) حاضر است
ولی ظاهر نیست!
ما ظاهریم ، اما حاضر نیستیم !
او منتظر حضور ماست، و ما منتظر ظهور اوییم
خدا کند ما حاضر شویم تا او ظاهر شود

فاطمه یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 18:22 http://khodaakharinfaryad.blogfa.com

یاد شاهرخ خان افتادم!
حالا چرا شخصیت قصه اسمش انقدر خشنه!

گیل پیشی سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 16:43

سلام. وقتتون بخیر.
متاسفانه فرصت نکردم بخونم. مجدد سر میزنم

گیل پیشی جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 18:56

منتظر باقی داستان هستیم

فاطمه پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 19:01 http://khodaakharinfaryad.blogfa.com

سلام
دیگر به وبلاگ ما نمی آیید!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد