روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ایرج میرزا

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان / رأفت برند حالت آن داغدیده را


یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا / وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند / تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند / تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر / تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین / چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غم‌گساری و اندُه‌بری نمود / لیلای داغدیدۀ محنت‌کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد /آتش زدند لانۀ مرغ پریده را


مرحوم علامه طباطبایی با شنیدن بیت فوق از مرثیه ایرج میرزا فرمودند: ای کاش ایرج میرزا ثواب ایت بیت را به من می داد و من نیز متقابل پاداش و ثواب تفسیر المیزان را به او می دادم.


اللهم عجل لولیک الفرج

برای هفتم

قشنگ بود،

کلیپ وقت رفتن با صدای حاج محمود کریمی


اللهم عجل لولیک الفرج

بهت

این که شام غریبان بری هیات ببینی نوجونی که شب عاشورا کنارت گریه می کرد و سینه می زد نیست، شاید عادی باشه.


اما این که رو در و دیوار هیات و مسجد با اعلامیه فوتش رو به رو بشی، هم خودش سخته، هم باورش سخته...


و برای پدرش سخت تر که می بینه بین سینه زن ها کسی کمه که همراهشون بخونه:


ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ... گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده


ان شا الله که با حضرت قاسم بن الحسن (ع) محشور بشه و خدا به خانواده ش صبر عنایت کنه.

تا همین جاشم ازت ممنونم

عمریه خونه ی تو مهمونم

تا همینجاشم ازت ممنونم


اگه حتی بکنی بیرونم

تا همینجاشم ازت ممنونم


آره من خیلی بدم میدونم

تا همینجاشم ازت ممنونم


نخوری غصه مو آقا جونم

تا همینجاشم ازت ممنونم


ممنونم ازهرچی غم بیخیالم کردی

ممنونم حلالم کردی


وابسته م به نامت هستم

تا هستم غلامت هستم


روز محشرم با تو میخندم

تا همینجاشم ازت شرمنده م


پای روضه ت چشمو میبندم

تا همینجاشم ازت شرمنده م


من از هرچی غیر تو دل کندم

تا همینجاشم ازت شرمنده م


اگه سفره جمع بشه بازنده م

تا همینجاشم ازت شرمنده م


شرمنده م ازینکه آقا من از تو دورم

میبینی پر از دلشوره م


آقای من خطایی کردم

اما خوب گدایی کردم


وابسته م به نامت هستم

تا هستم غلامت هستم


در خونت یعنی خادم میشم؟

نکنه دارم مزاحم میشم؟


یا که اصلا بگو لازم میشم؟

نکنه دارم مزاحم میشم؟


یا که من اکبر ناظم میشم؟

نکنه دارم مزاحم میشم؟


آخه کی کربلا عازم میشم؟

نکنه دارم مزاحم میشم؟



این مداحی را بشنوید:


با صدای حاج محمد رضا بذری


با صدای جواد مقدم


صدای سوم (نمی دونم کی هستن!)



دل سنگ آب میشه...

برای امشبم:


با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید
رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت

تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت


شش ماه علی بودن را طاقت آوردی


خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد


حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد

می رود بر می گردد
می رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تا دیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند


رباب می رسد از راه

با نگاه
با یک جمله ی کوتاه
آقا خودتان که سالمید انشاالله...


از: حمید رضا برقعی



پ.ن.1: از بزرگی شنیدم که در عراق مردی شیعه همسایه ای ناصبی داشت، روزی مرد شیعه از دست ناصبی خسته شد و گفت به نجف میرم و از دست این مرد به مولا علی (علیه السلام) شکایت می کنم. در نجف، حضرت علی (علیه السلام) را خواب دید. مرد شیعه از مرد ناصبی شکایت کرد. حضرت علی (علیه السلام) به وی فرمودند که در این دنیا به این مرد ناصبی مهلت دادیم، چون روزی به قصد بر هم زدن مجلس روضه ای در حرکت بود که روضه علی اصغر (علیه السلام) رو شنید، برگشت و گفت به کودک چه کار داشتند ...


 پ.ن.2: بعضی وقتا عجله می کنم و میخوام زودتر به چیزی که باید برسم، برسم ... خدایا شرمنده، بعضی وقت ها فراموشت می کنم و فکر نمی کنم که شاید پشت درایی که نزدم و نمیدونم کجان، چیزای بهتری برام نگه داشتی ... خدایا هزاران بار شکر ... 


پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج

از حسن هر کس که در دل ذره ای هم کینه داشت


از حسن هر کس که در دل ذره ای هم کینه داشت

نیزه ای پرتاب کرد و زخم بر جسمم گذاشت

 

تیر باران شد پدر من سنگ باران ای عمو

وای از سنگینی نعل سواران ای عمو

 

مادرم را گو ببیند قاسمش رعنا شده

سیزده ساله یتیمش هم قد سقا شده

 

بند بند پیکر من ای عمو از هم گسست

مفصلم از هم جدا شد استخوان هایم شکست

 

عده ای با نیزه و یک عده با تیرم زدند

دوره ام کردند و راحت تیغ و شمشیرم زدند

 

می شنیدم یک نفر فریاد زد در همهمه:

می زنم ضربه به پهلویش ز بغض فاطمه


از رضا رسول زاده


امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت قاسم بن الحسن (علیه السلام): «از رحمت خدا دور باد گروهى که تو را کُشتند و کسانى که طرفِ دعوایشان در روز قیامت، جدّ توست!»

«به خدا سوگند، بر عمویت گران مى‌آید که او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدایى که ـ به خدا سوگند ـ ، جنایتکاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندک اند» .


پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج



در میدان می مانم تا نفس آخرم ...

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم

راهی راه حسین، همقدم رهبرم

 

کرده قیامت به پا، شور قیام حسین

کی رود از یاد ما، نام و مرام حسین

 

قافله عاشقان، راهی کرب و بلاست

مشعل راه خدا، خون شهیدان ماست

 

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم

راهی راه حسین، همقدم رهبرم

 

بسته شریعه اگر، ابن زیاد زمان

گشته گلستان ما، آتش نمرودیان

 

کشتن آلاله ها، شیوه اهریمن است

این وطن اما پر از احمدی روشن است

 

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم

راهی راه حسین، همقدم رهبرم

 

زآتش و خون آمده جان منامه به لب

شعله صهیون زده، در دل شام و حلب

 

مرگ بر اهریمنان، تا به ابد ذکر ماست

سوره توحید ما، درپی تبّت یداست

 

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم

راهی راه حسین، همقدم رهبرم



پ.ن.1: شعر از میلاد عرفان پور، محمدمهدی سیار و مداحی از میثم مطیعی در هیات دانشگاه امام صادق (علیه السلام)


پ. ن.2: دانلود کنید، از نکات پرس / از رجا نیوز 


پ.ن.3: اللهم عحل لولیک الفرج



امیرکبیر

از مرحوم آیت الله العظمی اراکی نقل کرده اند که فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.

پرسیدم: چون شهید شدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر.

سوال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه.

با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟

جواب دادم: هدیه مولایم حسین (ع) است!

گفتم: چطور؟

با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم می رفت، تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم بدهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه (س)؟! او که از سر تا پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین (ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.

آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند، امام حسین (ع) آمد و گفت: به یاد تشنگی ما، ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی، این هدیه ما در بزرخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.



پ.ن.1: این متن رو خیلی وقت پیش توی وبلاگ قدیمی گذاشته بودم.


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج


شاکرم ...

شاکرم حضرت دلدار صدا کرده مرا

شاکرم بهر خودش یار جدا کرده مرا

 

از کجا لطف خدا شامل حالم شده است

گوییا یار سفر کرده دعا کرده مرا

 

من کجا  محفل ذکر سحر دل شدگان

سبب از چیست که حق اهل بکاء کرده مرا

 

از خرابی گنه کیست نجاتم داده

آشنای حرم عشق خدا کرده مرا

 

روز پر معصیتم را چه کسی بخشیده

سائل نیمه شب خوان عطا کرده مرا

 

کیست ظلمت ز دلم برده و نورم داده

بین این سینه زنان جلوه نما کرده مرا

 

شکر حق هیئتیم سینه زنی پر شورم

کربلاییی شدم و یار صدا کرده مرا

 

خادم صحن و سرای پسر فاطمه ام

صاحب کرببلا کرببلا کرده مرا


اللهم عجل لولیک الفرج