روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

رودم به میدان می رود در چنگ گرگان

لیلا بگفتا ای شه لب تشنه کامان
دستم به دامان آقا الامان
رودم به میدان می رود در چنگ گرگان
از هجر اکبر مشکل برم جان
آه و واویلا کو اکبر من
نور دو چشمان تر من
شب ها نخفتم تا سحر پای گهواره
تا تو را کردم هیجده ساله
کردی امیدم نا امید این بود خیالت
رفتی ز دنیا شیرم حلالت
آه و واویلا کو اکبر من
نور دو چشمان تر من
دارم امیدی از خدا یک بار دیگر
در برم آید نوجوان اکبر
گردم به دور قامتش دستی به گردن
بوسم دو چشم شهلای اکبر
آه و واویلا کو اکبر من
نور دو چشمان تر من
ای زینب محزون بیا کن تو امدای
تا بُریم امشب رخت دامادی
اهل حرم گویند سرود اندر این وادی
از بهر اکبر تا کنیم شادی
آه و واویلا کو اکبر من
نور دو چشمان تر من
«محزون» سرو سینه زند از بهر اکبر
می کند نوحه با دو چشم تر
گردد شفیعت ای جوان در صف محشر
از سر جرمت بگذرند دیگر
آه و واویلا کو اکبر من
نور دو چشمان تر من


با صدای بخشو از مستند اربعین ناصر تقوایی، بشونید.


ایرج میرزا

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان / رأفت برند حالت آن داغدیده را


یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا / وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند / تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند / تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر / تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین / چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غم‌گساری و اندُه‌بری نمود / لیلای داغدیدۀ محنت‌کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد /آتش زدند لانۀ مرغ پریده را


مرحوم علامه طباطبایی با شنیدن بیت فوق از مرثیه ایرج میرزا فرمودند: ای کاش ایرج میرزا ثواب ایت بیت را به من می داد و من نیز متقابل پاداش و ثواب تفسیر المیزان را به او می دادم.


اللهم عجل لولیک الفرج