روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش  / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش


بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود/ این همه قول و غزل تعبیه در منقارش


ای که ازکوچه معشوقه ما می گذری / بر حذر باش که سر می شکند دیوارش


آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش


دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است مجو آزارش


پ.ن.1: به بهانه شنیدن این شعر از زبان یکی از اقوام پیر با حافظه خوب (کاملش)


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج