روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

امروز


جبرییل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود
خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود

قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است
عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود

سال ها علامه پای این ضریح افطار کرد
بوسه از درگاه او قند مکرر میشود

عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است
در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود

در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است
در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود

حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است
در زلال مهر او دلها مطهر میشود

در مثل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ
هر که انکار مقامش کرد کافر میشود

یک اشارت از نگاهش بانی فیضیه شد
دست لطفش امتداد فیض کوثر میشود

نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم
باغ جانم از نسیم او معطر میشود

تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او
عرصه ی محشر " کمیل" ، آن لحظه محشر میشود

کمیل کاشانی