روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ژنرالی ایستاده در غبار

امروز برای دیدن فیلم "ایستاده در غبار" رفتم سینما شاهد، بلاخره باید یه جوری توی ماه رمضون، روزای بلند رو پر کرد... همه ش که نمیشه خوابید و منتظر موند!
اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد این بودش که قیمت سینما توی ماه مبارک رمضان خیلی کمتر از نصف بودش (سه هزار تومن)، با این که ماه رمضون توی تابستون، روزه داری سخته اما مث این که علاوه بر معنویت و خوندن قرآن، مزایای دیگه ای هم داره ...

ایستاده در غبار، فیلمی درباره فرمانده یزدی لشگر محمد رسول الله (ص) تهران است، از نوجوانی و مدرسه، کار در شیرینی فروشی پدر در میدان خراسان، سربازی، دستگیری، ملحق شدن به سپاه، فرماندهی در سپاه بانه و مریوان، آزادسازی خرمشهر و رفتن به سوریه و اسارت و انتظار مادر ...  فیلم خوبی بودش، بیشتر یک مستند داستانی واقع گرایانه که خیلی ها می تونن باهاش ارتباط برقرار کنن که البته قسمتی از داستان از زاویه دیگه در "آخرین روزهای زمستان" نشون داده شد.
چهره پردازی و گریم توی فیلم عالی بودش. بازیگرهای نقش حاج احمد،شهید  وزوایی، شهید بروجردی قیافه و حرکاتی مثل افراد اصلی داشتن. تصاویر و مردم دهه 50 و 60 هم جالب بودش و برای همین هستش که فیلم جایزه بهترین چهره پردازی رو از جشنواره فیلم فجر بردش... و این که بازیگر نقش حاج احمد طوری بازی کرده که با صدای حاج احمد هماهنگ شده که واقعا کار سختی هستش.

پ.ن.1: دعای ماه رمضان رو با تصویر حاج احمد متوسلیان و سه ایرانی دیگر اسیر فالانژها و اسرائیل رو از روی تابلویی توی خیابون کشاورز تهران به یاد دارم و  یاد گرفتم: اللهم فک کل اسیر ...
پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج