روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

روایتی داغ از شب آخر

شب آخر بود؛ مناظره ها هم تموم شده بود... 

 

میشد شب دفاعیات دکتر......... 

 

حدودا طرفدارای میرحسین؛ دیدن دفاعیات رو تحریم کرده بودن (تقریبا نبودن).......؛ نود سیاسی رو هم دیده بودن؛ اما فراتر از نود رو ندیده بودن.... 

 

بعد از دفاعیات تصمیم بر این بود که یه شعاری بدیم و آروم بریم پی کار خودمون.... 

 

دفاعیات تموم شد؛ رفتیم طبقه بالا و شعارها اولش بی نظم شروع شد... 

 

الله اکبر 

توپ تانک فشفشه/ احمدی اول میشه 

آخر هفته موسوی رفته  

ای ول ای وله / ای ول/ احمدی اوله/ ای ول 

ای ول ای وله / ای ول/ احمدی یله/ ای ول    

پرونده ها رو میزه /  هی میگه چیزه چیزه 

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد ....  

و....   

و با سینه زنی : 

امشبی را میرحسین در حرمش بی یار است 

امان از دل ممد! / امان از دل ممد! 

 

البت جواب هایی هم از طرف میرحسینیا صادر شد که نفهمیدیم چرا اینقدر کم شدن....  

 

با آرامش همه رفتن پی کار خودشون.... 

 

اما اونچه که اون شب برای ما موند گلو درد وحشتناک بود؛ که برای همه طبیعی بود.......  

 

 

ادامه داره..........

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:03 http://kachib.blogfa.com/

سلام
دمت گرم حاجی
http://kachib.blogfa.com/

امیر جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:19

سلام غزیز،وبلاگت خیلی قشنگ بود .لطفا به وبلاگ من هم سری بزن!!!

دوست تو،امیر

امیر علی جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 15:14

سلام دوست من . وبلاگ بسیار زیبایی داری،لطفا به وبلاگ من هم سر بزن!!@@
اونجا میتونی کلیپ های زیبا دانلود کنی!
دوست تو ، امیر علی

سلام.
خوب آدرستون چی شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد