روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

کمی دیرتر

فرض کنید آخر مجلس  جشن نیمه شعبان که توش از انسان های عادی تا مسئولین دولتی و غیر دولتی و حتی فردی از مبارزان چریک هستن و همه دارن ذکر "آقا بیا" میگن، جوونی ذکر لبش "آقا نیا" باشه، چی میشه؟

داستان کتاب "کمی دیرتر"سید مهدی شجاعی، هم از اینجا شروع میشه، از جایی که همه در مجلس جشن نیمه شعبان همراه با مداح میگن آقا بیا و جوانی می گوید آقا نیا. جایی که هر کسی ادعای دینداری می کنه اما وقت عمل خبری ازشون نیست... کتابنگاهی کاملا متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه داره. اون قدر گیرا نوشته شده که کتاب رو بی وقفه خوندم و به خودم فکر نکنم که چی کاره م وقت عمل ....


پ.ن.1: انسان ها رو فقط میشه توی سختی شناخت که کی راست میگه و کی دروغ میگه ... یکی میشه حبیب بن مظاهر و یکی هم میشه عبدالله بن حر جعفی که درخواست امام حسین (ع) رو برای کمک رد کرد.


پ.ن.2: کتاب رو میشه از اپلیکیشن فیدیبو خرید.


حدیث عشق

میلاد آخرین منجی، حضرت مهدی(عج)  مبارک باد.


امشب از خواب شقایق سرخی تعبیر عشق
از شکوفه های بی سر از دل ما بنویس

امشب از مسلخ عاشق از تن داغ جنون
از لب نخلای تشنه قد دریا بنویس

ساده نگذر از دل ما پا به پای قصه باش
شرح این کهنه تبارو واسه فردا بنویس

وقتی از خواب کبوتر به ستاره میرسی
گریه های بیدریغو پای ابرا بنویس

اگه روزی روزگاری سر زدی به نینوا
قصه غربت ما رو واسه مولا بنویس

تا سحر چیزی نمونده شاهد سپیده باش
مثل ما حدیث عشقو تک و تنها بنویس


حدیث عشق با صدای سعید شهروز


پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج

جمعه نوشت


آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است
انسان ز مرز هر چه نباید گذشته است

آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما
بر امت مسیح و محمد گذشته است

تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ
بر دوستان خوب خدا بد گذشته است

هر روز بی قراریمان می شود فزون
فرصت برای حوصله شاید گذشته است

فرماندهان ناب تو شاید شمارشان
از مرز شوق آور سیصد گذشته است

هر روز ترس و توطئه، هر روز مرگ و خون

آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است


پ.ن.۱ اللهم عجل لولیک الفرج

رؤیایی در نیمه شب

-در راه نزدیک بود تخم مرغ های دست فروشی را لگد کنم.

ابوراجح گفت: "ذهن و دلت اینجا نیست. کجاست؟ نمی دانم. باید کاری کنی که نزد صاحبش برگردد."

-فروشنده ای که شاهد این صحنه بود، خنده اش گرفت. کنیزکی هم به من خندید. تا حالا این طور گیج نبوده ام.
-خدا به دادت برسد، فرزند، این چیزهایی که تو می گویی، نشانه آدم شوریده و عاشق است .... 


این چند خط، قسمتی از داستان عاشقانه مذهبی با عنوان "رؤیای نیمه شب" هستش که حکایت از دلدادگی جوانی از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد ...


برای یک کتابخون مثل من تموم کردن یه کتاب 278 صفحه ای توی یک روز چیز عجیبی نیست، فقط می خواستم چند صفحه اول کتاب رو بخونم و بزارمش کنار اما نتونستم کتاب رو کنار بزارم.

فیلم تبلیغاتی این کتاب رو هم ببینید:




پ.ن.1: چند روز پیش برای خرید کالایی به یه کتاب فروشی حوالی میدون شهدا رفتم و از روی کنجکاوی کتابهاش رو هم نگاهی کرد. همینطور که چندین دور، دور کتابفروشی چرخیدم و کتاب ها رو ورق زدم، تصمیم گرفتم برم که ناگهان چشمم به کتاب "رویای نیمه شب" افتاد. کتاب رو خریدم تا در آینده بخونم اما در عرض یک روز تمومش کردم.

پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

ولادت نامه

ولادت منجی مبارک باد ...


دیدن روی تو




وارثان زمین

عکس ها با کیفیت اصلی نیستند و برای قرار گفتن در وبلاگ کمی تغییر شکل داده اند (برای دیدن تصاویر اصلی به لنزور بروید)
اللهم عجل لولیک الفرج

این روزا

چند ماهی بودش که دلم هوایی حرم امام رضا .ع. شده بود، هر بار که می خواستم برم، یه ماجرایی پیش اومد...


تا این که بلاخره چند روز پیش که مشهد رفتن من جور شد ...


تا وقتی بلیط رفتنم رو نگرفته بودم، باورم نشد که رفتنی شدم ...


چند روزی نیستم، ان شا الله وقتی برگشتم، داستانم رو ادامه میدم ...


دعاگوی همه شما هستم... 

ایضا: گوش کنید - بهارم با صدای حامد زمانی



مادر بگو چه جوری آروم بشم، با یاد تو هنوز نفس می کشم 


به عکس تو یه عمره زنجیر شدم، مادر بیا ببین چقدر پیر شدم


نگارم عمریه چشم انتظارم، نگارم،از دوری تو خزونه، بهارم


دیگه سر رو عکست بزارم، برگرد،امیدم سر خاک هر شهیدی رسیدم


بازم آهی از سر دل کشیدم، چی میشه بیاد یک روزی شهینم


خدایا تو رو به خاک بی نشون زهرا، نشونی از ماهم کی میشه پیدا

ماه من کجای این خاکه


خدایا دیگه بسه داغ غربت و دوری، منم و این چشم به راهی، صبوری

شاهدم چشمای نمناکه



پ.ن.1:ریچارد فرای رو می خواهند در کنار زاینده رود دفن کنن، یه سری موافق و مخالف داره این حرکت، به خاطر این که میگند جاسوس بوده. اما مخالف ها به نظر می رسه که همون کسانی بودند که می گفتند جای شهدای گمنام توی دانشگاه و شهر نیست ... اما یه سوال از بعضیا که به خاطر سیاسی شدن قضیه حرف می زنند: با این حساب که جای شهدای گمنام توی شهر و دانشگاه نیست، جای فرای وسط شهر هستش یا نه؟ شهر مگه قبرستونه؟ شما به کی مدیونید فرای یا شهدا؟


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

شاکرم ...

شاکرم حضرت دلدار صدا کرده مرا

شاکرم بهر خودش یار جدا کرده مرا

 

از کجا لطف خدا شامل حالم شده است

گوییا یار سفر کرده دعا کرده مرا

 

من کجا  محفل ذکر سحر دل شدگان

سبب از چیست که حق اهل بکاء کرده مرا

 

از خرابی گنه کیست نجاتم داده

آشنای حرم عشق خدا کرده مرا

 

روز پر معصیتم را چه کسی بخشیده

سائل نیمه شب خوان عطا کرده مرا

 

کیست ظلمت ز دلم برده و نورم داده

بین این سینه زنان جلوه نما کرده مرا

 

شکر حق هیئتیم سینه زنی پر شورم

کربلاییی شدم و یار صدا کرده مرا

 

خادم صحن و سرای پسر فاطمه ام

صاحب کرببلا کرببلا کرده مرا


اللهم عجل لولیک الفرج

مسابقه

صبح زود همین که از خونه زد بیرون گفت: "مسابقه میدیم! از الان تا شب"


چشمش به دختری که از سر کوچه میومد افتاد، نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت:


فعلا یک - هیچ به نفع امام زمانم...



پ.ن.1: یه بنده خدایی برام اینو فرستادش ...


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج 

عیدتون مبارک

بی تو من بر تخت شاهی یک گدای بی کسم

با تو در اوج فلاکت پادشاه عالمم



بی تو از چشمان خیسم اشک خون جاری شود

با تو در زندان زنجیر در بهشتی کوچکم ...