فعلا زنده م، اما سرم شلوغه اما بهترین جای ماجرا اینجاست که دارم کتاب می خونم.
چند تا کتاب دیگه از مصطفی مستور خوندم.
فعلا زنده م، اما سرم شلوغه اما بهترین جای ماجرا اینجاست که دارم کتاب می خونم.
چند تا کتاب دیگه از مصطفی مستور خوندم.
نبودن کسی، رفتن کسی مانند قطع شدن دست است...
مشکل نداشتن دست نیست؛ مشکل روزهایی است که دست داشته ای...
بعد از ابر -بابک زمانی
پ.ن.1: بعد از مدت ها برگشتم!
خونه نشینی عید باعث شدش که رو بیارم به کتاب خونی و تا الان چند تا کتاب رو با هم جلو رفتم...
1- نیم دانگ پیونگ یانگ: دارم مطالعاتم رو راجع به کره شمالی تکمیل می کنم. نویسنده و کتاب هاش رو بعد از قیدار نپسندیدم.
2- لانگ شوت: نقد طنز چند اثر سینمایی مثل هامون، فروشنده، سوپر استار، یک تکه نان و ...
3- گردان نهم: توضیحات مفصلی درباره گردان حبیب لشگر محمد رسول الله که تا حالا یه فصلش تموم شده.
چند تا کتاب هم رزرو دارم: ارتداد از وحید یامین پور، ادواردو، سه دقیقه در قیامت، ادب نبوی از مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی و...
فیلم سینمایی هم که فیلیمو تشریف دارن...
پ.ن.1: بعد از 8 روز دیشب رفقا موقع ضد عفونی محل سورپرایزم کردن و برام تولد گرفتن اونم با شمع سیندرلا!!!
پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج
آدما دارن دور و ورت رد میشن و گاهی روت یادگاری می نویسن
بعد تو نمی دونی واسه آدمایی که روت یادگاری نوشتن
دلت تنگ شده
یا ازشون متنفری!
بابک زمانی
بعد از ابر
بعضی کتابا هستن که نمیشه زمینشون گذاشت توی این هفته دو تا از این کتابا رو علی رغم مشغله زیاد توی اتوبوس و قبل خواب خوندم و هنوزم توی فکرم. یکی یکی معرفیشون می کنم. اولیش: اردوگاه اطفال
اردوگاه اطفال، ادامه کتاب "آن بیست و سه نفر" هستش که احمد یوسف زاده، از خاطرات اسارت در اردوگاهی معروف به اردوگاه اطفال نوشته که مخصوص اسرای کم سن و سال بسیجی بوده. میشه با توصیف هایی ایشون از اردوگاه نوشته، کمک های صلیب سرخ و رنج ها، شکنجه ها و شادی های اسارت رو میشه از دید یه نوجوان بسیجی و نه یک نظامی آموزش دیده، دید، خندید و گریست.
نقش آدم هایی که از آرمان هاشون بریدن و حتی با شکست ایران هم خوشحال میشن رو میشه، با این کتاب دقیق فهمید...
قسمتی از کتاب: بعد از آن شکنجه هولناک (دویدن و کابل خوردن، سوزاندن کف پا با اتو و حبس در انفرادی تا چند روز بدون مداوای زخم ها)، امیر شاهپسندی شش ماه در بیمارستان بستری شد. گوشت کف پایش بعد از التیام زخم ها، کشیده شد و برایش رنجی همیشگی درست کرد. گوشت ران پایش سفت شد و هنوز در حال تحمل مشکلات ناشی از آن شکنجه سخت است. بعد از آن ایستادگی عجیب سروان محمد خود را در مقابل امیر کوچک می دید... یک روز سروان محمد در مقابل امیر و چند اسیر دیگر که روی تخت های بهداری خوابیده بودند، حرف عجیبی زد که باید در تاریخ پایداری این ملت تا ابد باقی بماند. به امیر گفت:"امیر، تو انسان نیستی، تو بالاتر از انسانی!" ...
اردوگاه اطفال را از طاقچه (اینجا) و از کتابراه (اینجا) بخونید.
مرتبط نوشت: بیست و سه نفر
پ.ن.1: بعضی ها عجیبن ... کارهایی می کنن که خیلی ها ازش حیرت می کنن.
پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج
امروز روز کتاب و کتابخونی بودش، این رو که شنیدم رفتم به کودکی هام، بچه که بودم مادرم به زور از توی کتابفروشیا می کشیدم بیرون!!! اولین چیزایی که خوندم، کیهان بچه ها بودش، بعدتر مجله پوپک اومدش. یادم میاد از بس سه شنبه ها کیهان بچه ها و پوپک گرفته بودم که از روی هم گذاشتنشون، هم قد خودم شده بودن!!! بعدتر کتابای ایزاک آسیموف هم اومدن توی خونه مون ...
روز کتاب من رو برد چندین سال پیش...
مرتبط نوشت: یه خاطره از دیروز
پ.ن.1: شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) تسلیت .... اللهم عجل لولیک الفرج
که کسی برود؛
رفتنهای پاییز
با رفتن های دیگر فرق میکند،
رفتنهای پاییز
در سکوت انجام میشوند،
رفتنهای پاییز
شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.
آدمهایی که در پاییز میروند،
هرگز بر نمیگردند،
حتی اگر برگردند،
دیگر آن آدم سابق نیستند،
و این خاصیت پاییز است
که همه چیز را تغییر میدهد؛
کوچهها را
خیابانها را
پنجرهها را
خاطرهها را
درختها را
و بیشتر از همه، آدمها را ...
بعد از ابر اثر بابک زمانی
@fanoos
پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن.2: با موسیقی متن a monster calls بخونیدش. الان اسم اسپانیایی فیلم رو دیدم un monstruo viene a verme. یک جورایی میشه "هیولایی می آید تا مرا ببیند". اولین بار توی سایت اسم این فیلم رو ترجمه کردن بودن" تماس تلفنی یک هیولا"! من باشم اسم این فیلم رو به صورت "دیدار با هیولا" ترجمه می کنم.
امروز صبح با یه همت عالی کتاب "آن بیست و سه نفر" رو تموم کرد. کتاب اینقد روون نوشته شده بودش که نتونستم ولش کنم.
خاطرات اسارت بیست و سه نفر نوجوان که روزی خودشون رو توی صف های اعزام از فرماندهانی مثل قاسم سلیمانی و... قائم می کردند و روزی مجبور شدن به صدام اخم کنن، واقعا گیرا و خوندنی هستش.
قسمت هایی از کتاب:
پ.ن.1:شب وصال دختر و بابا رسیده ... شهادت حضرت رقیه بنت الحسین .س تسلیت.
پ.ن.۲: امیدوارم فیلمی که ازش می سازن، خوش ساخت باشه و ملت رو جذب کنه.
پ.ن.۳: اللهم عجل لولیک الفرج
-ما به سخنی از امام حسین (ع)، هنگامی که از مکه خارج شد توجه می کنیم: خروج و قیام من از روی سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ظلم نیست، تنها برای اصلاح در امت جدم (ص) قیام کردم و می خوام امر به معروف کنم و از منکر بازدارم و به سیره جدم (ص) و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم. رسالت حسین و هدف حسین و شهادت حسین در این سخن خلاصه می شود. در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا امت جد حسین، فقط در عصر حسین بودند؟ آیا آن امت پایان یافتند یا هنوز هستند؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح مردم، مخصوص ایام امام حسین بود و پایان یافت، یا اینکه ما نیز از آن امت هستیم؟ ...
کتاب سفر شهادت، سخنرانی های امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای نهضت قیام امام حسین (ع) هست.این کتاب رو حدودا سال گذشته خوندم.
پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج