روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

گزارش یک جشن - 3

شهادت ابن الرضا (ع)، امام جواد (علیه السلام) تسلیت باد.


ادامه ی سفرنامه ام ... برای خوندن قبلیا روی موضوع سفرنامه سوریه و لبنان کلیک کنید:


قبل این که مراسم شروع بشه، بارها به عقب نگاه کردم، تا حالا این همه پرچم لبنان و حزب الله ندیده بودم.

یکی از بچه ها پرسید کسی پرچم ایران داره؟ هیچ کس با خودش پرچم ایران نیورده بودش!

من با خودم شال حزب الله داشتم به اضافه عکس رهبری.


مجری اومد و بعدش قرآن خونده شد...

صندلی های کناری من کم کم پر شدش، جلویی من سیگاری بود بد فرم! هی می کشید! لابد اعصابش از دست اسرائیل خرد بودش!


بعد قرآن، مجری چیزی گفت که چون من حواسم نبود فهمیدم چی گفت (نگاهم به ساختمونای اطراف بودش، چون همیشه ضاحیه رو از توی تلویزیون دیده بودم)

همه پا شدن، به احترام سرود لبنان دست به سینه برخواستم. سرود ملی لبنان رو پخش کردن:


کُلّنا لِلوَطَن للعلی للعلم
ملئ عین الزّمن سیفنا والقلم
سهلنا والجبل منبت للرجال
قولنا والعمل فی سبیل الکمال
کُلّنا لِلوَطَن للعلی للعلم
کُلّنا لِلوَطَن
شیخنا والفتی عند صوت الوطن
أسد غاب متی ساورتنا الفتن
شرقنا قلبه أبداً لبنان
صانه ربه لمدی الأزمان
کُلّنا لِلوَطَن للعلی للعلم
کُلّنا لِلوَطَن
بحره برّه دُرّة الشَرقین
رِفدُهّ برّهُ مالئ القطبین
إسمه عزّه منذ کان الجدود
مجـدُهُ أرزُهُ رمزُهُ للخلود
کُلّنا لِلوَطَن للعلی للعلم
کُلّنا لِلوَطَن


در آخر سرود هم نام مقاومت اورده شد.


بعد سرود سر و صدای ملت از پشت سر کر کننده بودش! در همین حین، برگزار کننده ها بطری های آب رو بین حاضران پخش کردن.


بعد از این باز مجری اومدش. دوباره یکم حرف زدش و بعد هم گروه سرود...

گروه سرود اومدن و سرودی خوندن که همراهش صفحه پخش بزرگ تصاویری رو از جاهای مختلف پخش کردش.

حین سرود، شلیک های تانک دم در ورودی ما و کسایی که توی تراس های طبقات مختلف ساختمون های پشت سن بودن شروع شد، که هماهنگی با سرود داشت.

شلیک ملت با اسلحه از توی تراس ها مث نورافشانی قشنگ و جالب بود.


بعد این ها، دوباره مجری اومد و این بار نوبت سخنرانی سید حسن نصرالله شدش.

در حین سخنرانی بارها ملت بارها الله اکبر گفتن و سوت و کف زدن.

من هم با عربی دست و پا شکسته بعضی جاهاشو فهمیدم و بعضی جاهاشم از همسفرا پرسیدم که چی شد!


از این جا سخنرانی سید حسن نصرالله رو بخونید... در ضمن فیلم و صوت و عکس های جشن ببینید


طی سخنرانی اونقد بنده خدای جلویی سیگار کشید که رفتم یه ردیف عقب تر، جلوی ردیف خانم ها نشستم.

نشستم جایی که صندلی سمت چپم خالی بود تا این که یه پسر حدود 9 ساله شیطون نشست کنارم، به طور دقیق کنار پدرش.

آخرای صحبتای سید حسن، پسر بچه زیر لب جمله خوش آمدید رو با لهجه عربی تکرار کردش. (اگه حزب الله برای هیات ایرانی این سرود رو نمی خوند احتمالا لبنانیا چیزی نداشتن به ایرانیا بگن!!!)


در آخر صحبت های سید حسن یکی از خیابون های سمت چپ چند تایی ترقه انداخت که حواس ملت رو به خودش جلب کردش!


سید حسن باز هم توی این سخنرانیش اسرائیل رو تهدید که اگه باز حمله کنه حیفا که هیچ بعد حیفا رو هم می زنه. (جمله معروف سید حسن: ما بعد ما بعد  ما بعد حیفا: یعنی تا آخرین نقطه اسرائیل)


مراسم تموم شد و حاضران کم کم از خروجی ها بیرون رفتن... در همین بین سفیر ایران و خانواده اش و چند تا از خبرنگارهای معروف لبنان هم دیده شدن.


همسفرا مدتی موندن و با صحنه و سن ورزشگاه عکس گرفتن (البته با موبایل)، یه تعدادم از لبنانی ها پرچم لبنان و حزب الله رو می گرفتن.


من هم روی یه صندلی های ردیف اول که حسابی نرم بودن (جای رئیس بلدیه) نشستم و به ملت نگاه کردم.

شور و شوق بچه های کوچیک زیاد بودش.


راهنما به زور ما رو از ورزشگاه انداخت بیرون و توی کوچه ها بردش. کوچه های منتهی به مراسم همه شون بسته بودن. راهنما بهمون گفت دقت کنید که فضا حسابی خطرناکه!


توی راه نیروهای امن العام رو دیدم، که برای امنیت مراسم اومده بودن.

جوانانی رو دیدم که روی دوششون پرچم های جنبش امل، حزب الله و لبنان بودش و با همدیگه حرف می زدن... اکثرا شاد...

ماشین های پلاک سفارت های خارجی از میون کوچه ها رد می شدن!


به خیابون هایی رسیدیم که بسته نبودن ولی ترافیک سنگینی داشتن...

بعد چند دقیقه بلاخره به محل اقامتمون رسیدیم. هر کسی نظرشو توی راه درباره سخنرانی می داد.


پ.ن: ادامه داره...

پ.ن.2: ترجمه فارسی سرود ملی لبنان:

«همه ما برای میهن، پرچم و افتخارمان!
چشم عصور به شمشیر و قلم ما رشک می‌برد.
کوهستان و فراز و نشیب‌های میهن، مردانمان را تنومند و بیباک بار می‌آورد.
کردار و گفتار ما در راه رسیدن به کمال است.
همه ما برای میهن، پرچم و افتخارمان!
همه ما برای میهن!
پیر و جوان ما در انتظار فراخوان وطن است!
و در روز مبادا همچون شیر غرانند.
قلب شرقمان برای همیشه لبنان است
پروردگار برای ابد آن را محفوظ نگه‌دارد.
همه ما برای میهن، پرچم و افتخارمان!
همه ما برای میهن!
دریا و زمینش گوهر مشرق زمین‌اند.
کردار نیکش از شمال به جنوب زمین را فراگرفته‌است.
نام آن افتخارش بوده‌است از روز ازل؛
نماد جاودانگی (سرو لبنان) افتخارش است.
همه ما برای میهن، پرچم و افتخارمان!
همه ما برای میهن!»

پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد