چند روز پیش داشتم کتاب استخوان خوک و دست های جذامی رو می خوندم، اثری از مصطفی مستور.
هدفم معرفی این کتاب نیست...
در جایی از داستان به حدیثی از امیر المومنین علی (ع) از رادیو پخش میشه که خلافکار و آدمکش ماجرا می شنوه:
به خدا سوگند که دنیای شما در نزد
من پست تر و حقیرتر است از استخوان خوکی در دست
جذامی.
بعد قتل (به خاطر پول و ثروت هنگفت)، یکی از خلافکارها از اون یکی می پرسه: تا حالا استخوون خوک تو دستای جذامی دیدی؟
راستی شما چی؟ شما دیدید؟
پ.ن.1:

پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج
بعد التحریر!: من کتابو تو قطار خوندم وگرنه وقت ندارم کتاب غیر درسی خوندن این روزا کم نصیبم میشه...
ممنون برای ثبت نام در وبلاگ تولدانه . مهدی عزیز نام شما وارد شد . لطفا چک کنید و در صورت وجود اشکال ما را در جریان بذارید .
http://www.afsaran.ir/
با سلام و ضمن تسلیت ایام عزاداری.
باید بیایی تا نمره ات را بگیری!
...
در نقد سفر راهیان نور دانش آموزی.
نظر فراموش نشود.
ممنون .بازم کتاب قشنگ خواندی بهم معرفی کن