روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ششم

ششم شد، شب باب الحوائج، علی اصغر  ...




پارسال از حاج آقایی شنیدم که جایی خونده که شیعه ای در یکی از شهرهای عراق، همسایه ای ناصبی داشته که اذیتش می کرده .

این شیعه روزی به تنگ میاد و میگه میرم نجف شکایت به حضرت امیرالمومنین (ع) می برم.

بعد از رفتن به نجف، شبی حضرت علی (ع) رو تو خواب می بینه. شکایتشو مطرح می کنه...


امیر المومنین (ع) این طور میگه که توی این دنیا کاری به کارش نداریم، چون روزی می خواست بره دسته عزاداری رو به هم بزنه، دید دارن برای علی اصغر روضه و نوحه می خونن. تو دلش گفت: باقی رو کشتن به این بچه چکار داشتن و برگشت ...




پ.ن.1:اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن.2: برای مهاجر، جواب پیام تون رو تو پست قبلی دادم...

نظرات 3 + ارسال نظر
افسانه جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:08 http://gtale.blogsky.com

بشنو از نی چون حکایت ها کند
از سر ببریده ای هر دم حکایت ها می کند

بشنو از نی چون شکایت ها کند
وز لب خشکیده ای هر دم حکایت ها کند

بشنو از نی در ره دلدادگی
در زه دلدادگی فرزانگی

بشنو از نی آن به غایت راستین
حامل راس حسین اندر زمین

بشنو از نی از زمین کربلا
ناله و نفرین و آه و نینوا

بشنو از نی چون حکایت ها کند
از بدی های زمین هر دم شکایت ها کند

بشنو از نی از زبان اهل دل
راستگویان در سرای اهل دل

بشنو از نی واقعه از کربلا
کاروان کی میرسد در نینوا ؟

بشنو از نی ، آن زمان سلطان حسین
بی بدن قرآن قرائت می کند راس الحسین
من لینکتون کردم

[ بدون نام ] جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:24 http://ghose.blogsky.com/

خیلی خوب بود.ادامه بده عالیه

na30b شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 http://www.fosil.blogsky.com/

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد