روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

من برگشتم

دو شب پیش، سوار سومین اتوبوسی که می رفت سمت مشهد شدم و دیروز رو تو مشهد گذروندم...

اول سری به حرم امام رضا (علیه السلام) زدم و بعد از زیارت برای فارغ التحصیلی به دانشگاه فردوسی رفتم...

بعد از انجام کارهام، یه سری توی دانشگاه زدم و تغییراتشو دیدم، از جمله پولی شدن اتوبوساش!!! و مسجد جدید دانشگاه و...


از همین جا از تمام دوستانی که دیروز بهم محبت داشتن، مهمونم کردن تشکر می کنم. 


آخر شب هم قبل برگشت، دوباره به حرم امام رضا (ع) رفتم. شب هم با قطار برگشتم به سمت خونه، گرچه می شد شب تو خوابگاه بخوابم ولی کلی پروژه ناتموم دارم.




نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:58

زیارت قبول.التماس دعا

آتوسا پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:59

نظر بالایی من بودم.خوشحال نشو یک نظر بود

ممنون از نظرتون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد