روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

به یاد حرم سقا

نمی دونم چی شد امشب یاد کربلا و سقای کربلا افتادم....




دامن کشان رفتی، دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم رو به رو شد



بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم

منو تنها نگذار ای علمدارم


آب به خیمه نرسید، فدای سرت

خسین قامتش خمید، فدای سرت



پ.ن.1: یادم میاد از یه عراقی تو کربلا آدرسی پرسیدم، تو آدرس دادن بهم گفت برید به سمت حرم امام اباالفضل (علیه السلام) ...


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد