ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چند شب پیش توی یکی از قسمت های مجموعه خنده بازار، نمایشی از راوی قصه گو پخش شد که این طور بودش:
مردی سوار بر الاغ، سیبی بر زمین می بینه. مرد سیب رو بر می داره و می خوره...
صاحب باغ سر می رسه و بعد از سر و صدا، بهش می گه که یا حلالت نمی کنم یا این که باید دخترمو بگیری! دخترم هم کور و کچل و ... هستش!!
مرد که چاره ای نمی بینه، قبول می کنه دختر صاحب باغ رو بگیره. که یک هو(!) عده ای سر میرسن و بساط عروسی رو بر پا می کنن.
عروسی تموم نشده که دختر مهریه سنگینشو می خواد. مرد که این مهریه رو نداره بده، مجبور میشه به جای پرداخت مهریه، توی مرزعه صاحب باغ کار کنه...
صحنه آخر دوباره، باغبان سیبی میذاره روی زمین برای شکار بعدی!
اونو خوندید؟ این داستان رو سال ها پیش معلم کلاس پنجم ابتدایی برامون تعریف کرد، هم بخونید:
مردی روزی سیبی رو داخل آب رودی می بینه، از آب می گیردش، گاز می زنه که به نظرش میاد که باید اول اجازه می گرفت ...
رود مسیر رود میگیره و به باغ سیب میرسه.
از باغبون باغ درخواست حلالیت می کنه.
باغبون می گه صاحب باغ افراد دیگه ای هستن و نام و نشانی صاحبان باغ رو به مرد میده.
مرد از تمام صاحبان باغ حلالیت رو می گیره، به جز یکی از آنها (که می گویند در شوروی بوده)
صاحب باغ به مرد میگه که یا دختر کور و کچل و لال و ... منو میگیری یا حلالت نمی کنم.
مرد به ناچار قبول می کنه.
مرد بعد از عروسی می بینه که دختر زیبا وارد اتاق میشه!
به پیش صاحب باغ میره و ازش می پرسه که دختری که می گفتی چی شد؟
صاحب باغ میگه: کوره چون نامحرم رو ندیده، لال هستش چون حرف بد نزده، کچله چون کسی موهاش رو ندیده ...
از این مرد و زن، فرزندی بزرگ و عالم متولد میشه به نام آیت الله مقدس اردبیلی (رضوان الله تعالی علیه) ....
ایشان از جمله افرادی هستن که به خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) شرف یاب شده اند و قبر ایشان در حرم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می باشد.
پ.ن.1: یعنی کسی توی اون سازمان عریض و طویل صدا و سیما نبود که این داستان زندگی این عالم بزرگ و پدر و مادر ایشون رو بدونه؟
پ.ن.2: آنجا که نام مهدی نیست قرار نه فرار باید کرد ... اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن.3: هشت شهریور ولادت سید حسن نصرالله مبارک ... از این جا بهش تبریک بگید
پ.ن.4: تا چند روز آینده میرم مشهد ... حلالم کنید
سلام بزرگوار
خوشحالم که فرصت شد برای عرض ادب خدمت برسم.
من اون نمایشو ندیدم اما درست میگید منم داستان آیت الله اردبیلی رو شنیدم و با این اوصافی که شما از اون نمایش کذایی میگید یعنی آخر دوگانگی ذهن...
واقعا به قول شما سرنوشت سازمان عریض و طویل صدا و سیما به کجا می کشه؟ درسته خودمم جزئی از این خانواده هستم اما گاهی اوقات در برابر این همه فکر و نبوغ کم می آرم.
راستی دقت کردین این روزا تلویزیون به خصوص با پخش سریال های ماه رمضان چقدر به شعور و فهم مخاطب احترام گذاشته!!!
این قصه سر دراز دارد...
در ضمن بابت تبریک هم ممنونم
تکرار قشنگیه: آنجا که نام مهدی نیست قرار نه فرار باید کرد... اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
شما حرص نخورید
این داستان مال اون موقع ها بوده
منظور این بود که ازدواج های امروز اینگونه شده
سلام
این داستان رویکی ازدوستام برام تعریف کرده بوده واقعا از جز نگری عرفا در حیرتم وقتی به کارهای شبه دار خودم توجه می کنم
,وبلاگ جالبی داری .اگه دلت خواست یه سری به بزن
سلام
خوشحال میشم سر بزنید
سلام..
این داستان رو قبلا مطالعه کرده بودم اما برنامه خنده بازار رو ندیده بودم صدا و سیمای ایران رو اصلا قبول ندارم و کم پیش میاد برنامه هاشو نگاه کنم وقتی فرهنگ ارشاد اسلامی دم از اسلام میزنه در صورتی که خودش توی برنامه های خودش بصورت کاملا اشکار دینشو به سخره میگیره به نظرم برنامه هاش به درد لای جرز میخوره....!
پیشاپیش زیارت قبول جای دوستان خالی یه دو روزی میشه منم از زیارت اومدم.....
اره منم دیدم عجیب بود ودرد اور
سلام
کاش یکی بانی می شد تکلیف صدا و سیما ما رو مشخص می کرد چی حلاله چی حرومه
این خنده بازار یکی از مصداق های کار حرام در صدا و سیماست
فعل مسخره کردن در اسلام حرامه چه برسه به اینکه ....
یا علی