روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۱۲) - روایت فوق معتبر بعدی

صحنه ی هفدهم: 

زمان: روز قبل انتخابات (ظهر)

مکان: اتاقمون 

 

از یکی از دوستان اس ام اس(پیامک) رسید: 

بهمنی رئیس بانک مرکزی استعفا کرد. اطلاع رسانی کنید.  

 

موندم. رفتم به اطلاع داران! گفتم. نه تائیید نه تکذیب. 

 

اس ام اس (پیامک سابق!) زدم: 

اس ام اس جدید: بهمنی رئیس بانک مرکزی استعفا کرد.  

 

----- 

(زمان: بعد از ظهر)  

داشتیم چای میخوردیم.

گفتم: چی شد بهمنی استعفا کرده؟ 

اتاق بغلیا: نه؛ تکذیب شد.  

گفتم: ای ول. حالا یه اس ام اس به این طرف بزنم حالشو بگیرم.

اس ام اس(پیامک) زدم به همون دوست عزیز:  

استعفای بهمنی تکذیب شد. 

چیز  

 

-------- 

 صحنه ی قبلی(شانزدهم):

زمان: شب ؛ مکان: اتوبوس

همون طرفدار فحاش توی اتوبوس داد زد:  

(خبر دارید که بهمنی استعفا کردش.) 

یکی داد زد: ساکت؛ تکذیب شد.  

 

--------- 

صحنه ی هجدهم: 

زمان: دو شب پیش 

مکان: تهران 

 

تلویزیون یه مصاحبه با بهمنی؛ رئیس بان ک مرکزی درباره شورای پول و اعتبار داشت. 

 

ادامه داره........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد