روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

دوست عزیز وقت رفتنه! حاضری؟

(الانه چند نفر پیدا میشن میگن: خدایی که زندگی آفرید چرا مرگ؟ ..... اینا نخونن.......)

 

 

ساعتی را تصور می کنم که عزرائیل میاد پیشمو، می گه: "پاشو! وقت رفتنه."  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد