روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

گمرک عراق زیر چکمه های آمریکایی ها- مرز زرباطیه

گمرک عراق که روبروی گمرک ایران (مهران) هست بهش میگن: زرباطیه 

 

اینجا یکی از سه جایی هستش که آمریکاییا رو توی این یه هفته تو عراق دیدم........ 

 

دو جای دیگه اش آمریکاییا نزدیک بغداد (میگفتن نزدیک پایگاهشون) بودن........ اونم جوری خودشون مجهز کرده بودن و با خودروهاشون رژه میرفتن که فکر میکردی الان میخوان یه جا رو بگیرن........ ملت عراقی هم یه متری باهاشون فاصله میگرفتن، به همین خاطر تو لاین روبروی ما یه ترافیک خفن درست شده بود........ همین ........ اونم نگا میکردی بهشون آمریکاییا بیشتر از عراقیا میترسیدن......... 

 

توی گمرک، زیاد کارتون وقتی مث ما باشید نباید طول بکشه، اما یه دو ساعتی تو ایران و یه یک ساعتی هم توی عراق معطل شدیم........ آمریکاییا از جوانای ایرانی، عکس و اثر انگشت و عکس قرنیه و ... میگیرن! 

 

توی گمرک تا قبل از قسمت چک کردن پاسپورتا به نظر میرسه که عراقیا دو دسته اند: یا گاری و چرخ دارن .............. یا نظامی عراقین ....... البته آمریکا کمک یار دیگه ای هم دارن که اون اعضای مجاهدین یا همون منافقین خودمونن............  

 

یه کانکس هم دارن که پسرا رو میبرن توش ازشون اثر انگشت و قرنیه میگیرن... 

برای دخترا هم مامور آمریکایی یا ایرانی زیر سایه بون اثر انگشت میگیره............. 

 

البته آمریکاییا مهربونن به جوونا یه جور نوشابه ی قرمز رنگ میدن که البته ملت فقط واسه رد نکردن دست از اونا میگیرن.......... 

  

راستی یه برج دیده بانی مقابل برج دیده بانی ایران بود که نفهمیدم توش عراقی بود یا آمریکایی!!! که با یه پارچه یا هر چیز دیگه رو به ایرانش حداقل پوشیده شده بود........ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد