روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

خصم گر سنگ ببارد به سرم نیست غمم ........

واسم جالب بود، حرم امام علی(ع) یه دیوار بلند داشت، میگن به خاطر جلوگیری از تخریب دوباره، واسه حرم یه دیوار 17 متری ساختن .................... 

 

یاد اون شب عاشورا افتادم که یکی گفت: همه ی اونچه که روز عاشورا اتفاق افتاد به خاطر این بود که اینا بچه های حیدر بودن و گفتن حیدری هستیم........

  

یاد اون قسمت از اخراجی ها یک که رزمنده ها داد میزدن حیدریم........... (همون که خیلیا ازش خوششون اومد ولی به خاطر ...) 

کی حیدریه؟  

  

------------

باید میدویدیم تا به نماز برسیم......... حدود 3 تا نماز جماعت همزمان تو حرم برگزار شد...... البته این به خاطر معماری حرم بود ....... عجیب این بود که امام جماعت هاش اکثرا ایرانی بودن....... 

 

بعد نماز یه اذن دخول و یه زیارت نامه خوندم و وارد حرم شدم....................... 

 

ادامه داره............................

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد