روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

به سمت سامرا

به سمت سامرا راه افتادیم......... 

  

راه که افتادیم مدیر کاروان تذکراتی پیرامون سامرا و کاظمین داد و بعدشم حاجی یه مقدار حرف زد...... 

 

یه چند کیلومتری که از نجف دور شدیم، به یه ترافیک خفن که مربوط میشد به ایست بازرسی  اول استان بعدی رسیدیم یه نیم ساعتی توش موندیم...... ابومصطفی (راننده) با راننده ی اتوبوسی که کنارمون بود دعواش شد......... این دعوا و کل کل تا کیلومترها جلوتر ادامه داشت....... 

 

بعد ایست بازرسی که چک کردن بمب و مواد مخدر بود، ترافیک از میون رفت و اتوبوس سریع تر به راه افتاد........ 

  

 ساعت حدودای 10 بود که تو همون اتوبوس صبحونه دادن.، صبحونه هم پنیر و مربا بود...... چایی هم کم اومد........ 

 

حاجی کلی تعریف کرد که شما شانسی عظیم نصیبتون شده و امروز به زیارت حداقل 5 تا امام معصوم نائل می شید (2 تا سامرا، 2 تا کاظمین و کربلا) ........ میگفت دوستی داشته که تو یه روز 5 تا از علمای قم رو دیده و شب ته خوش به حالش بوده..... 

 

بین راه مساجدی رو دیدیم که یه مناره داشت حاجی تعریف میکرد که اینا مربوط به وهابیون بوده که از این مناطق رفتن و الان دست شیعه هاست. 

 

وارد شهر حله شدیم، شهر قشنگی بود......... کمی بعد رود فرات رو هم دیدیم......... کمی بعد شهر باستانی بابل رو هم دیدیم................ 

 

از نزدیک بغداد هم رد شدیم.......... 

 

مسجد براثا: 

مسجدیه نزدیک بغداد، نقل است که حضرت مریم (س) برای به دنیا اوردن حضرت عیسی مسیح(ع) به اذن خداوند به این مسجد میان......... 

البته نقله که جایی توی ترکیه و سر راه زائران دمشق جایی هست که حضرت مریم(س) به اون مسجد رفتن و حضرت عیسی (ع) در اونجا به دنیا اومدن ....... البته مسجد براثا اعتبار بیشتری داره..........  

 

از بغداد (و کاظمین) گذشتیم و به سامرا رسیدیم............  

 

ادامه داره...........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد