روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

شب قدر

امشب سر مهربان نخلى خم شد 

در کیسه نان بجاى خرما غم شد 

در کنج خرابه ها زنى شیون کرد   

همبازى کودکان کوفه کم شد  

 

 

علی (ع) 

 

 

 

یادش به خیر پارسال شب قدر یه بار دیگه رفتم سراغ کتاب بیوتن. یه بار دیگه حوادث شب قدر ارمیا رو خوندم. همون جایی که یه جورایی خدا تو کوچه میگه: آیا کسی هست که من ببخشمش.......... (دقیق یادم نمیاد)

التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد