روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

نوروز جبهه

بچه ها تحویل سال
یادش بخیر شملچه 
 


چیده بودیم تو سفره
سربند و یک سر نیزه 
 


بچه ها خیلی گشتن
تو جبهه سیب نداشتیم 
 


بجای سیب تو سفره
کمپوتشو گذاشتیم 
 


تو اون سفره گذاشتیم
یه کاسه سکه و سنگ 
 


سمبه بجای سنجد
یه سفره رنگارنگ 
 


اما یه سین کم اومد
همه تو فکری رفتیم 
 


مصمم و با خنده
همه یک صدا گفتیم 
 


بجای هفتمین سین
تو سفره سر میزاریم 
 


سر کمه؛ هرچی داریم
پای رهبر میزاریم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد