روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

حافظ نامه

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می​گفتگر مسلمانی از این است که حافظ دارد

بر در میکده​ای با دف و نی ترساییآه اگر از پی امروز بود فردایی

 

روزی که پامون رسید به اروند کنار، وقتی رو خاکای اونجا قدم گذاشتم، امیر به شوخی گفت: پامونو داریم رو خون شهدا میذاریم. 

 

 

رو به فاو  

اروند کنار رو به ساحل فاو 

 

دیروز رفته بودم همایش یکی از تشکل های ارزشی............. مث این که یادشون رفته بود اسراف گناهه........ شایدم پیش خودشون گفتن سال اصلاح الگوی مصرف گذشته. 

 

دیروز دیدم همونایی که نمایشگاه حجاب برگزار کردن از کسی تو همایششون دعوت کردن که حجابش رو رعایت نکرده و نمیکنه...... جالبه 

 

دیروز جایی بودم و افرادی رو دیدم که پپسی میخوردن و میگفتن مرگ بر اسراییل!!!

 

باز بریم بگیم شهدا شرمنده ایم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد