روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

رفاقت

از خدا پرسیدم:  

چه چیزی دوست داری؟  

 

کوه زودتر گفت:  

صلابت.  

 

دیوانه گفت: 

حماقت  

 

معشوق گفت: 

نگاهت  

 

باران گفت: 

صداقت  

 

بهار گفت: 

بشارت  

 

شیطان گفت: 

خباثت  

 

شهوت گفت: 

خیانت  

 

گناه گفت: 

جسارت 

 

و  

 

               خدا گفت: 

رفاقت.

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 http://omide-ma.blogsky.com

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد