ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
صبح روز سفر که میشد ۱۸ تیر ۸۷ راهی فرودگاه شدم.
یه چند ساعتی تو فرودگاه معطل شدیم. هواژیما بلاخره با دو ساعت تاخیر پرواز کرد.
هواپیما که می خواست بلند شه صدای صلواتا بلند شد. صدای خاموش کردن موبایلها هم می اومد.
رفتن از شهر کثیف واسم واقعا خوش آیند بود.
یه عده هم شروع کردند به زدن زنگ صدا کردن مهماندارا. .واقعا باید به اون مهماندارا مدال صبر داد.
از مرز رد شدیم.
بعد سه ساعت رسیدیم. بازم صدای صلواتا بلند شد. هواپیما تکونی خورد و نشست.
در هواپیما که باز شد هوای گرم و شرجی جایگزین هوای خنک داخل هواپیما شد. شهر ساحلی بود.
انگشت نگاری دو تا در میون بود.
به یکی هم گیر دادن چون اسمش شبیه اسم یکی بود که قبلا از اون کشور اخراج شده بود. اما رفیق ما اولین بارش بود که پاشو از کشور میذاشت بیرون.
یکی هم که از لرستان اومده بود بهش می گفتن تو با بروسلی و جکی چان نسبتی داری؟
بعد نماز و استراحت به طرف شهری حرکت کردیم که همیشه دلم میخواست یه روز برم: مدینه النبی
سلام به من به مدینه.
سلام
وبلاگ خوبی داری مطالبت هم جالبه
به وبلاگم سر بزن مطمئنم میتونی کمکم کنی این وبلاگ رو جهانی کنم . مطلب و یا نظرت رو بفرست به اسم و آدرس وبلاگ خودت تو وبلاگم استفاده میکنم.