روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

با دست های خالی

این فیلم هم جالبه........... 

 بازی جالبی داره مرحوم شکیبایی تو این فیلم........ تیکه های جالبی هم می پرونه


 با دست های خالی روایت خانواده ای است که پس از سال ها پدر خانواده ، امیر حسین ترابی(مرحوم شکیبایی در نقش جانبازی که قبلا فرمانده بوده) که با مخفی کاری مادر خانواده (فاطمه گودرزی) فکر می کردن شهید شده، از آسایشگاه به خونه برمی گرده...


در این بین مزاحمی که پدر شهیدی بوده که فکر می کرده امیر حسین ترابی، پسرشو به کشتن میده به آزار و اذیت تلفنی خانواده می پردازه ... 


وقتی خانواده از دست این مزاحمت ها به شمال و ویلاهاش پناه میبرن، باز هم مزاحم دست از سر اونا بر نمی داره.

تا این که روزی مزاحم به دختر خانواده (مریلا زارعی) زنگ میزنه و خودشو دختری معرفی میکن که همیشه توی رستوران می نشسته پشت یک میز. در درگیری بین دختر خانواده و اون دختره، دختره به دست ناشناسی به قتل میرسه و دختر خانواده به جرم قتل به زندان میره و....


درصحنه ای از فیلم نشون میده دختر چادری و مذهبی فیلم تو زندان از سر کردن چادر به عنوان پوشش مجرم های زن خودداری می کنه ...  که صحنه جالبیه و فکر عالی کارگزدان رو می رسونه که چرا چادر که مظهر زنان با ایمانه سر مجرمین می کنن.


رضایت از خانواده مقتول میشه آزادی دختر خانواده و زندگیش....... شرط آزادی دختر هم میشه شفای پسر خانواده مقتول که سال هاست مریضه به دست امام حسین (علیه السلام)


فیلم با مداحی سید ذاکر تموم میشه......




فیلم روایت جالبیه از یک رزمنده که وقتی می فهمن که شهید نشده، خیابونی که به اسمش کرده بودن رو به اسم دیگه ای تغییر می دن....


روایت جالبی از عشق به حسین (علیه السلام) ....


روایت خوبی از خانواده های شهدا و اسرا و بچه هاشون که چه ها نکشیدن......


حتما ببینیدش...

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:15 http://manam.blogsky.com/

آره من دیدمش خیلی خفنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد