روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

یه روز تو مشهد

وسط یه روز خسته کننده از دانشکده رفتم سمت حرم سلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام)..... 

 

شاید باورش سخت باشه ولی توی نیم ساعت کلی آدم بهم زنگ زدن که باهام کار داشتن...من هم بی خیال همه شون!

 

با این که حدود یه ربعی تو حرم موندم ولی همون چند دقیقه چنان خستگیمو رفع کرد که کلی شاداب شدم. 

 

نمی دونم چند روز دیگه چطوری می خوام از این شهر برم؟!!!!! 

 

 

 

 

پیشاپیش عیدتون مبارک.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد