روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

جامعه مدعی ...


مکان: کابل

زمان: دوران بعد از کمونیست ها و شروع درگیری های داخلی

توضیح: سوفیا رسول رو  برای دعا و توبه برای خودش و رسول به مقبره شاه دو شمشیره میبره، اما سوفیا توی مقبره غیبش می زنه و رسول رو تنها میزاره. رسول سوفیا رو توی خونه پیدا می کنه...




یاد این متن افتادم برای امام رضا .ع:

گشتم بر دیوار حرمت
جایی ننوشتند گنهکار نیاید
السلام علیک یا سلطان عشق علی بن موسی الرضا


نظرات 1 + ارسال نظر
ماریا پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 13:03

حالا واقعا بدکاره بوده؟! مثل اینکه این کتاب خیلی درگیرتون کرده، نه؟

کسی که واسه توبه مکان مذهبی میره رو بیرون نمیندازن ... در حالی که ننه عالیه مجرم هستش.
مثال عالیش میشه داستان زنی که اومده بود پیش حضرت علی .ع که توبه کنه و حکمش اجرا بشه. بعد یه داستان طولانی امیرالمومنین .ع. گفته بود که فقط کسایی که گناهی ندارن می تونن حکم رو اجرا کنن و فقط خودش و حسنین .ع. موندن...
کتاب واسم جالب بودش. ما می تونستیم جای اون کشور باشیم اگر دست سرنوشت جور دیگه ای می نوشت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد