روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

روایت بعضی ها

بعضی کتابا هستن که نمیشه زمینشون گذاشت توی این هفته دو تا از این کتابا رو علی رغم مشغله زیاد توی اتوبوس و قبل خواب خوندم و هنوزم توی فکرم. یکی یکی معرفیشون می کنم. اولیش: اردوگاه اطفال

جلد کتاب

اردوگاه اطفال، ادامه کتاب "آن بیست و سه نفر" هستش که احمد یوسف زاده، از خاطرات اسارت در اردوگاهی معروف به اردوگاه اطفال نوشته که مخصوص اسرای کم سن و سال بسیجی بوده. میشه با توصیف هایی ایشون از اردوگاه نوشته، کمک های صلیب سرخ و رنج ها،  شکنجه ها و شادی های اسارت رو میشه از دید یه نوجوان بسیجی و نه یک نظامی آموزش دیده، دید، خندید و گریست.

نقش آدم هایی که از آرمان هاشون بریدن و حتی با شکست ایران هم خوشحال میشن رو میشه، با این کتاب دقیق فهمید...


قسمتی از کتاب: بعد از آن شکنجه هولناک (دویدن و کابل خوردن، سوزاندن کف پا با اتو و حبس در انفرادی تا چند روز بدون مداوای زخم ها)، امیر شاهپسندی شش ماه در بیمارستان بستری شد. گوشت کف پایش بعد از التیام زخم ها، کشیده شد و برایش رنجی همیشگی درست کرد. گوشت ران پایش سفت شد و هنوز در حال تحمل مشکلات ناشی از آن شکنجه سخت است. بعد از آن ایستادگی عجیب سروان محمد خود را در مقابل امیر کوچک می دید... یک روز سروان محمد در مقابل امیر و چند اسیر دیگر که روی تخت های بهداری خوابیده بودند، حرف عجیبی زد که باید در تاریخ پایداری این ملت تا ابد باقی بماند. به امیر گفت:"امیر، تو انسان نیستی، تو بالاتر از انسانی!" ...


اردوگاه اطفال را از طاقچه (اینجا) و از کتابراه (اینجا) بخونید.


مرتبط نوشت: بیست و سه نفر


پ.ن.1: بعضی ها عجیبن ... کارهایی می کنن که خیلی ها ازش حیرت می کنن.


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 9 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 16:00 http://haftaflakblue.blogsky.com/

ممنون بابت معرفی کتاب

+لعنت به جنگ...لعنت

خواهش می کنم

حریم جمعه 9 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 11:24 http://harimeasemani.blogsky.com

سلام ممنون بابت مرفی کتاب واینکه قابل دونستین وسر زدین
اما خوندن این نوع کتابها واقعا خیلی سخته وتحمل اون یه دل سخت تر میخواد
من تازگیها کتاب دا ودختر شینا رو خوندم اما هنوزم ذهنم درگیره وخیلی خیلی سوزناکه .میدونستم وحتی دیده بودم که چقدر شرایط اون موقع سخت بود اما جز جزعشو تو این کتابها دیدم .هر لحظه ارزو میکردم کاش من هم بجای اون شخصیتهای زمان جنگ بودم
کاش مثل سیده زهرا میتونستم کمکی بکنم طفلکیا خیلی مرارت کشیدن خیلی زیاد .
پایدار وسلامت باشید وممنون

درسته... سخته خوندنش
جای اونا بودم معلوم نبود چی کار می کردم!

بهامین شنبه 10 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 12:20 http://notbookman.blogsky.com

مرسی بابت معرفی کتاب

خواهش می کنم

مترسنج شنبه 10 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 17:24


ممنون از معرفیها

خواهش می کنم

پینار شنبه 10 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 22:27 http://entezari.kowsarblog.ir

آدم هایی که از آرمان هاشون بریدن و حتی با شکست ایران هم خوشحال میشن
آدمهایی که بابت اون سالها،حالهل سهم می خوان از انقلاب
ادمهایی که زمانی معبر باز کن بودن و حالا شدن اختلاس گر و دزد بیت المال

z دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 21:59

سلام
اتفاقا همراه کارت هدیه بسته فرهنگی می خواستم تهیه کنم بفکر کتاب بودم این مورد اگر توانستم 13 تا پیدا کنم عالی میشود .

Baran پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 20:10 http://haftaflakblue.blogsky.com/

جسارتابه پست بود؟راجب چادر مسافرتی؟چادربرزنتی؟چی شد یهو

خبرگزاری ایسنا نوشته بودش که پروانه سلحشوری، گفت به خاطر چادر گردن و دستم درد گرفته! اما مسئول بسیج دانشگاه تهران تکذیبش کرد. به خاطر تکذیب و شیطنت رسانه ای ایسنا، حذفش کردم.
ممنون از دقتتون

ماریا پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 20:27 http://aznoon-ta-ghalam.kowsarblog.ir

چقدر دوست دارم بدون دغدغه با خیال راحت کتاب بخونم. ولی نمیشه
خیلی وقته کتابی با این موضوع نخوندم

حتمابخونید این کتاب رو

Baran جمعه 16 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 23:45 http://haftaflakblue.blogsky.com/

خیلی ممنون از توضیحات تون

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد