روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

پیش خبر!

بعضی چیزها مثل مرگ هستن که فرار ازشون فایده ای نداره، هر چی ازشون فرار می کنی، بیشتر بهش نزدیک میشی! مثل فرازی از دعای کمیل که هستن که میگی "لا یمکن الفرار من حکومتک" هستن.

یکی از این چیزها برای پسرها و علی الخصوص من "خدمت وظیفه" هستش که در خونه هر پسری، شترش می خوابه! ... دخترها و خانم ها که در این مورد خیالشون راحته!!! علاوه بر این دسته بزرگ خیلی ها هم هستن که می تونن ازش می تونن فرار کنن، مثل کسایی که معافیت تکفل دارن، معافیت پزشکی دارن و خیلی های دیگه!


این شتره بلاخره در خونه ما خوابید و من بعد 7 سال بلاخره باید برم خدمت سربازی و هفته دیگه اعزام میشم یزد.


اینا رو نوشتم که اگر کسی توی این دو ماه

- پیام گذاشت دید تایید نمیشه، 

- دید نوشته های نامربوط به وقایع روز تو وبلاگم می نویسم،

- زنگ زد دید گوشیم خاموشه،

- ایمیل زد دید جوابشو ندادم،

- توی لنزور و جاهای دیگه تصاویرمو پسندید، دید نمی پسندم،

- دید برای کسی پیام و نظر نمی زارم....

فکر نکنه یه نوع لایمکن الفرار دیگه ای سراغم اومده!!! شایدم بیاد، کسی از ثانیه دیگه ش خبر نداره...


اللهم عجل لولیک الفرج