روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۳)

صحنه ی سوم: 

زمان: ۲۵ خرداد (روز بعد شلوغی شبانه دانشگاه)

مکان: نمازخونه خوابگاه دانشگاه 

 افراد: چند تا از بچه ها

  

.

اولی: از دیشب چه خبر؟ 

دومی: با یکی از تجمع کننده ها حرف میزدم میگفت: مردم ایران بی اطلاعند؛ اکثرا روستایین! باید رای ما دانشجوا دو برابر رای بقیه حساب شه. ما مطلع تریم!  

 

چند تا لبخند ظاهر شد.

 .......................

صحنه ی چهارم: 

زمان: همون روزا 

مکان: همون دور و بر 

 

این حرفا رو به یکی گفتم. گفت: خوب منم به احمدی نژاد رای دادم. منم دانشجو ام. رای من با رای اون هیچی. پس بازم احمدی نژاد رای میاره. (خنده طرف)

...................... 

صحنه ی پنجم: 

زمان: چند روز قبل 

مکان: تهران 

جایی نوشته بود: رئیس جمهور منتخب تنها رئیس جمهور مردم شهر تهران نیست؛ رئیس جمهور تمام ملت است. 

قضاوت با خودتان.... 

 

ادامه داره...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد