-
روزهای آخر زمستون!
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 23:39
مث هر سال می خواستم یه پست بزارم خودم به خودم، تولدمو که 24 اسفند هستش، تبریک بگم!!! اما امشب اتفاقی افتاد که نظرم عوض شدش! امسال از عکس شیرینی خبری نیست چون مادربزرگم که خیلی دوستش داشتم، پیشم نیست... اونی که بهترین هدیه تولد عمرم رو بهم داد. یادم میاد بچه که بودم رفته بود مکه. بعد تموم سوغاتیایی که برام اورده بود،...
-
معلم
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 13:57
امروز دلمو زدم به دریا و رفتم مدرسه مون. سال هاست که مدرسه نمیرم. در و دیوار مدرسه عوض شده بود. خیلی از کارکنا و معلماش بازنشست شده بودن و از همه مهمتر دانش آموزی نبود که بشناسمش ... اما هنوزم دو سه نفری بودن که بشناسمشون. رفتم ببینم کسی هست که بعدا براش گل ببرم. همه چیز خوب بود الا این که معلم زبانمون. آخرین باری که...
-
با ما بود یعنی؟
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 18:04
چند وقتی هستش که فیلم سینمایی آرگو رو دارمش. مث باقی فیلمای سینمایی روی هاردم، هر چند وقت یه بار بعضی از قسمتاشو می بینم!!! اما کلش رو هنوز ندیدم. کاری به موضوع فیلم ندارم اما مضحک ترین و احمقانه ترین قسمت فیلم که دیدم مربوط میشه به قسمت فرار دیپلمات های آمریکایی با هواپیما و تعقیب اون ها توسط ماشین های جنگی و پلیس...
-
پیش داوری
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 12:29
استاد فلسفه و اخلاق آیت الله خوشوقت دار فانی را وداع گفت. خدا بیامرزدشون. من ایشون رو دقیق نمی شناسم ولی چیزی که باعث شد بیشتر بشناسمشون، پخش برنامه سخنرانی تلویزیونی ایشون بودش. یکی از دوستان اون برنامه رو به صورت ضبط شده بهم نشون دادش. دوستم می گفت که انتخاب سخنرانی ایشون طوری تنظیم شده که عده ای فکر کردن که ایشون...
-
عنوان نداره!
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 20:43
"در رابطه با اسکار هم چندبار گفتهام زمانی که قرار بود مسئولیت سینمایی آن زمان را برعهده بگیرم از آقای احمدینژاد پرسیدم اگر بخواهید در یک جمله من را نصیحت کنید چه میگویید ایشان گفتند برو سینمای ایران را بینالمللی کن و من گفتم اولین گام این است که اسکار بگیریم و او گفت خوب اینکار را انجام بده و این اتفاق افتاد....
-
ظهر نامه
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 15:40
امروز بعد چندین وقت فیلم زمستان 50 رو از تلویزیون دیدم. حالم عوض شد، نه به خاطر بازی بازیگرا، به خاطر داستان کلی فیلم... زمستان 50، داستان صابر (مهران ضیغمی) یکی از بچه های بهزیستی هستش که سال 50 توی سینما پیدا شدش. وقتی هم 18 سالش شدش، با روزنامه نگاری دنبال خانواده ش می گردن. شواهد اونطور به نظر می رسه که مادر صابر...
-
راه های بهتر زندگی کردن
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 13:32
چند وقت با یکی از دوستان درباره آثار علامه مجلسی صحبت می کردم که بحث به کتاب حلیه المتقین رسید. دوستم پیشنهاد داد که اگه اون کتاب گیجم می کنه،بهتره کتاب مفاتیح الحیاه آیت الله جوادی آملی رو بخونم.... کتابی درباره کلیدهای زندگی. چند روزی گذشت تا این که دیروز چاپ شصت و پنجم این کتاب گرانبها به دستم رسید. به گفته دوستم و...
-
آخرین روزهای قبل از رمضان چند سال قبل
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 11:32
قبل نوشت: حالا که وقت و حس (!) نوشتن ادامه خاطرات سفرمو به سوریه و لبنان ندارم، خاطرات شب و روز آخرمونو می نویسم!!!! بعد از خرید توی فروشگاه خفن (!) الدرادوی بیروت، قرار شد یه سر به کوچه خیابونای بیروت هم بزنیم و بعد بریم محل اسکانمون. با بچه ها رفتیم ضاحیه. من و چند تا از بچه ها رفتیم توی فروشگاه کوچیک و سه چهار تا...
-
چشم ها رو باید شست!
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 23:44
چند سال یکی از دوستام توی خیابون راه می رفته که میون کولی ها یه بچه به نظرش آشنا میاد. بچه شبیه به برادر زاده ای که چند سالی بودش که گم شده بود. بچه رو با اسمش که علی بوده صدا می کنه و بچه هم اون رو می شناسه و از کولی ها جدا میشه. کار به دعوا می کشه و کولی ها میگن این بچه ماست. پلیس میاد و آخرش گم شده ای به خونه ش...
-
اول بهمن نامه
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 09:52
حدود کمتر از یک ماهی هستش که شبکه تماشا آغاز به کار کرده و سریال دوران سرکشی رو به عنوان یکی از چهار سریال اولیه پخش می کنه. سریالی با کارگردانی کمال تبریزی که سال 81 از شبکه تهران پخش می شدش. داستان سریال درباره فراز و نشیب های زندگی یه فراری به نام روناک هستش و برخورد اطرافیان و اجتماع رو باهاش نشون میده. داستان...
-
تذکر
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 14:55
امسال در یکی از جلسات هیاتی که میرم، از سخنرانی شنیدم که می گفت قبل انقلاب، با یکی از دوستانم بودم که دوستی در حوزه علمیه قم به ما رسید و گفت آیت الله حکیم فوت کردن. دوستی که با من بود گفت: همون بهتر که مرد، شنیدم که آدم خوبی نبود. گفتم بهش که نگو. گفت نه درسته. سخنران می گفت این رفیق ما به سال نگذشته وسایلشو جمع کرد...
-
فریادها و حلقوم ها
جمعه 15 دیماه سال 1391 13:44
It is possible to cut off the pharynxes . But it’s not possible to cut off the Call Invitation . And how beautiful The Call Invitation is heard from the pharynx clippings یمکن قطع الحنجرة ولکن من غیر الممکن أن یقطع نداء الدعوة. وما أجمل الصوت الدعوه أن یسمع من الحنجرة مقطع. حلقوم ها را می توان برید ولی فریادها را نمی...
-
یادش به خیر
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 14:38
دو سال پیش که به سوریه رفته بودم، حرم حضرت رقیه (س) اونقدر شلوغ بودش که به سختی جایی برای نشستن پیدا کردم. تابستون بودش و آخرای ماه شعبان، پس اوج شلوغی هم نبودش. امروز گزارش خبری رو دیدم که نشون می داد حرم حضرت رقیه (س) خالی هستش و به جز چند زائر، کسی توی حرم نیستش. اونم وقتی که سالروز شهادتش هستش... پ.ن.1: حرم در اصل...
-
برای خودم
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 10:48
میگه هر جا باشی، مرگ میاد سراغت ... خدا میگه: ((اَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکُکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ)) (هر کجا باشید مرگ شما را می گیرد اگر چه در برجهای محکم باشید) پس الکی دنبال سوراخ موش نباش! این ساعات مونده رو خوش باش و فکر نیستی نکن... وقـت سحر است خیز ای مایـه ناز نرمک نرمک باده...
-
این روزها
شنبه 18 آذرماه سال 1391 15:58
1- این روزا اینقدرا سرم شلوغ شده که وقت نمی کنم بعضی از کارها رو انجام بدم! امروز صبح یکی از دوستام پیام داده که: دنیا چند روز دیگه تموم میشه، تموم بشه یا نشه! تو نباید یه خبری از دوستات بگیری؟ این تموم شدن دنیا هم عجیب اوقات فراغت منو پر کرده ها! پیشنهاد می دم هر سال شب اول دی بشه شب پایان دنیا تا به یه بهانه ای با...
-
امان
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 22:14
امان از دست سازمان سنجش، امان!!! سازمان سنجش معدن کارای عجیب غریب هستش ... امشب دو تا دوستام ازم خواستن که براشون تو آزمون دکتری ثبت نام کنم، اول)سایت برای پرداخت هزینه آزمون با هزار بدبختی بالا اومد و میاد! دوم) همه خبر دارن دیگه، سازمان سنجش، شماره تلفن یه شرکت موکت رو داده به جای شماره خودش! سوم) یکی از دوستام...
-
یک نصیحت
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 17:03
مشهد که بودم چند باری پای صحبت های حاج آقا مافی نژاد نشسته بودم، یک بار که درباره پدر و مادر صحبت می کرد، گفت مادر بزرگی داشته که بهش گفته که تا دست های من گرم هستن ببوسشون که وقتی سرد شدن فایده ای نداره. حاج آقا گفت ببوسید دست پدر و مادرتون رو تا وقتی گرم هستن که وقتی سرد شدن، فایده ای نداره. شنیدم و گوش کردم و وقتی...
-
عوام و خواص
جمعه 12 آبانماه سال 1391 20:23
عید غدیر مبارک باد ... غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص در غدیر با آن که بیعت گرفته شد جفا شد ولی در کربلا با آن که بیعت برداشته شد وفا شد متن رو که نمی دونم، از کی هستش! اما عکس از راسخونه... اللهم عجل لولیک الفرج
-
دارو و شیر خشک
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 21:47
چند ماه پیش خبر دار شدیم که خانواده ای هستش که کودک چند ماهه شون، دچار بیماری خاصی شده و دکتر یه نوع دارو و شیر خشک خاص که تو آمریکا تولید می شه رو تجویز کرده. دارو و شیر خشکی که دکتر تجویز کرده بود، نمونه دیگه ای نداشتش و جز اجناس و کالاهای تحریمی بودش که نباید به ایران بیاد. چند تایی دارو ساز گشتن اما نبودش. دارو...
-
یه خاطره از گذشته!
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 11:18
مدرسه که بودیم یه سال ناظم مدرسه قانون جدیدی گذاشت... قرار شد زنگ تفریح که تموم شد، یه زنگ زده شه و مث بازی مجسمانه (یادم نمیاد اسمش همین بود یا نه!) همه هر جوری هستن وایسن تا زنگ دم هم زده شه و ملت آزاد شن که برن سر صف وایسن! یعنی اگه داشتی والیبال بازی می کردی و توپ داشت میومد تو زمینت و می تونستی دفعش کنی، همون...
-
توصیه هایی برای زندگی
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 21:56
شهادت باب المراد، امام جواد (علیه السلام) تسلیت باد.... به نظرم اگه کسی می خواد زندگی بدون استرسی داشته باشه، این 5 تا توصیه امام جواد (علیه السلام) رو باید اجزایی ش کنه: اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو، اگر مدحت کنند شاد مشو، و اگر نکوهشت کنند، بی تابی مکن...
-
چند لحظه ایست
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 15:40
روز جهانی کودک مبارک ... هر کی قلبش ضعیفه عکسا رو نبینه!!! روز جهانی کودکه ولی کودک بحرینی به جرم شرکت تو تظاهرات علیه رژیم آل خلیفه، زندانه! همچنین ببینید: لیست کودکان بازداشت شئه به دست آل خلیفه تدفین دختر 4 ساله اهل غزه که توسط اسرائیل کشته شده ... به دست پدرش پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج
-
اینجا که برسه ...
شنبه 8 مهرماه سال 1391 11:58
حالا که قذافی رفته اون دنیا، منو دعوت کردن چند دقیقه ای به جاش حرف بزنم و مردمو بخندونم!!! تا سخنران بعدی بیاد من چند تا نقاشی بکشم!!! وقتی کسی جلوی اون همه دوربین نقاشی می کشه، مردم هم کاریکاتورشو اینجوری می کشن!! پ.ن.1:اللهم عجل لولیک الفرج
-
ولادت امام رضا (ع) مبارک
جمعه 7 مهرماه سال 1391 13:31
ما را به رضا (ع) ارادتی دیرین است با نام رضا (ع) سرای ما شیرین است هر کس بنهاده سر به فرمان رضا (ع) ما را به ولای او سر تمکین است
-
برای شرق!
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 21:04
1-یادش به خیر، یکی از بزرگان این طور تعریف می کرد که تو محل شون رفیقی داشتن که موقع فوتبال وقتی دستش مقداری زخم می شد، غوغا و گریه و زاری می کرد، می گفت خیلی پسر خوشتیپی بودش... همین بنده خدا وقتی جنگ شدش، پا شدش رفت جبهه. تو عملیاتی، گلوله ها بهش رحم نمی کنن و کل بدنش پر از زخمای ریز و درشت میشه ... می گفت دوستان،...
-
روزای بدون گوگل
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 00:23
پس از آنکه «مارتین جوزنبولت» مدیر شرکت گوگل طی سخنانی اعلام کرد که انتشار فیلم موهن به رسولالله را در یوتیوپ متوقف نمیکند و علت آن را آزادی اندیشه نامید علمای مسلمان استفاده از جستجوگر گوگل و سایت یوتیوپ را در تمامی کشورهای مسلمانان تحریم کردند. بنابر این گزارش علمای مسلمان خواستار توقف استفاده از گوگل و یوتیوب به...
-
عید نامه
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 10:08
ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر بر همه مبارک بادش.... امام جواد (علیه السلام) فرمودند: کسی که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است. پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج
-
رد پای خدا
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 06:35
خوابیده بودم؛ در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ به برگ مرور کردم. به هر روزی که نگاه می کردم، در کنارش دو جفت جای پا بود. یکی مال من و یکی مال خدا. جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم. خاطرات خوب، خاطرات بد، زیباییها، لبخندها، شیرینیها، مصیبت ها، … همه و همه را می دیدم؛ اما دیدم...
-
فیلم دیدن من!
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 21:28
چند روز پیش به پیشنهاد یکی (!)، یه چند تا انیمیشن (پویانمایی خودمون!) ژاپنی رو از سر بیکاری دیدم. یه چند تا قسمت از انیمه ها، توجه منو به خودشون جلب کردش.... اولیش این که شخصیت های پویانمایی، هر وقت می خواستن چیزی بخورن ذکری می گفتن که همون به نام خدای ما بودش! دومیش هم این که سازندگانش، سعی کرده بودن محصولات و غذاهای...
-
هجو یک روایت واقعی در صدا و سیما
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 17:17
چند شب پیش توی یکی از قسمت های مجموعه خنده بازار، نمایشی از راوی قصه گو پخش شد که این طور بودش: مردی سوار بر الاغ، سیبی بر زمین می بینه. مرد سیب رو بر می داره و می خوره... صاحب باغ سر می رسه و بعد از سر و صدا، بهش می گه که یا حلالت نمی کنم یا این که باید دخترمو بگیری! دخترم هم کور و کچل و ... هستش!! مرد که چاره ای نمی...