-
معنا!!!
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 17:40
معنای خیلی از واژه ها پیش خیلی از افراد فرق داره، خودم اینو درک کردم، گرسنگی معناش پیش یه ثروتمند (کسی که بستنی با روکش طلا میخوره، یا کسی که ...) با کسی که از طبقه متوسط هستش (یا حتی ضعیف یا توی خوابگاه هستش) فرق داره. کسی که غذای شاهانه می خوره (یا افطاری خفن با ده جور مخلفات) درکی از وضع کسی که شب فقط غذای خیلی...
-
قل قل سماور
شنبه 15 مردادماه سال 1390 13:51
قل قل گرم سماور در اتاق می برد من را به عصر کوزه ها می برد تا لحظه های افطارها می برد من را به ماه روزه ها
-
دمشق صبح روز دوم....
شنبه 15 مردادماه سال 1390 12:09
بعد از خوندن نماز صبح در هتل، رفتیم حرم حضرت زینب (س) برای زیارت. توی راه تازه دستفروش ها داشتن بساطشونو پهن می کردن. آفتاب که طلوع کرد از حرم اومدم بیرون به سمت هتل... تعداد دستفروش ها و فروشنده ها بیشتر شده بود اما تعداد کسانی که توی راه بودن زیاد نشده بود. من هم که احساس میکردم دارم سرما می خورم، نباید از خریدارا...
-
باب الصغیر-قسمت دوم
جمعه 14 مردادماه سال 1390 19:42
ادامه از پست قبلی ... زیارت عبدالله بن جعفر (علیه السلام)، همون کسی که اسماعیلیان به عنوان امام هفتم می شناسندش... بلال حبشی، موذن پیامبر (ص)... بعد از خروج از اون قسمت از قبرستان، به خیابون برگشته و وارد جایی شدیم که اصلا حواسم نبود کجاست... وارد که شدیم در حیاط اصلی کاروانی داشت سینه زنی می کرد.... داخل صحن شدم،...
-
باب الصغیر-قسمت اول
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 19:29
بعد از نماز در مصلی حرم حضرت رقیه (س)، با این که نیم ساعت وقت داشتم به سمت محل ایستادن اتوبوس حرکت کردم اما این بار از مسیر دیگه ای. یه ربعی اونجا بودم تا این که بلاخره بقیه هم اومدن و بعد ده دقیقه بلاخره حرکت کردیم به طرف هتل... شانس اوردیم با هتل هماهنگ شده بود وگرنه اگه ساعت 2 و نیم به بعد میومدیم، ناهار هم بهم نمی...
-
زیارت حضرت رقیه (س)
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 12:56
پس از خروج از مسجد اموی و عبور از روبروی قبر صلاح الدین ایوبی (که چسبیده به مسجد اموی) و عبور از پیچ و خم کوچه و بازار به حرم حضرت رقیه (س) رسیدیم... انتظارهایم تموم شد.... السلام علیک بنت الحسین (علیه السلام)
-
قبل زیارت... - 2 مسجد اموی
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 19:00
پس از خوردن بستنی ها از مغازه بکداش خارج شدیم ... بازار حمیدیه دمشق شلوغ تر شده بود. علاوه بر دو طرف بازار که مغازه بود، وسط هم عده ای وسایل برای فروش گذاشته بودن... با سرعت از بازار گذشتیم و به سمت مسجد اموی که ته بازار بود رفتیم... در کنار مسجد اموی ایستادیم تا تمام گروه برسند... مسجد اموی در اصل کلیسایی بوده که به...
-
قبل زیارت... -1
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 14:50
نماز صبح که پاشدیم و نماز رو خوندیم و زیارت رو هم انجام دادیم، برگشتیم اتاق و مقداری از نون و پنیر که از داخل هواپیما اورده بودیم رو خوردیم و بعد هم خوابیدیم... بیدارباش ساعت رو روی ساعت 8 گذاشتم، اما وقتی بیدار شدیم ساعت 8 و بیست و پنج دقیقه بود، با عجله آماده شدیم و رفتیم سمت رستوران، اما ساعت 8 و 30 شده بود و دیگه...
-
دمشق
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 11:13
توی اتوبوس، مسئول تور مسافرتی که باهاش اومده بودیم بعد معرفی خودش گفت: اینجا به علت وجود مهاجرانی که از عراق و فلسطین داره، دزدی هایی صورت می گیره و ممکنه تا آخر هفته از کل کاروان تا 700 هزار تومن هم دزدی شه، پس مواظب وسایلتون باشید... درگیری ها و شورش های سوریه، حداقل ربطی به دمشق و منطقه زینبیه نداره... و این اینکه...
-
بشار اسد
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 20:10
تقریبا همه جای کشور سوریه این عکس یا شبیه این عکس رو میشه دید: داخل ترمینال فرودگاه، داخل هتل ها، جاده ها، گمرک .... روی لباس برخی از فروشنده ها (مخصوصا حالا که سوریه درگیر شورش هایی شده که به عقیده خیلیا پشتش عربستان و آمریکا هستن) علاوه بر عکس بشار اسد، جمله ای دیدم که ترجمه اش می شد: من کشورم رو دوست دارم... روزی...
-
سوریه
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 16:32
هواپیمای شرکت ماهان که می خواست برای بلند شدن سرعت بگیره، یکی از بچه ها با صدای بلندی گفت: برای سلامتی آقای راننده بلند صلوات... صدای صلوات هماهنگ از اکثر مسافرین بلند شد. بعد بلند شدن همون فرد با لحن شوخی گفت: آقای راننده چپش کن بخندیم.... خوابم میومد اما هر کار کردم خوابم نبرد... نمی دونم چرا؟؟؟ ... هواپیما که اوج...
-
پیش مقدمه سفر!!!
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 13:58
سوریه و لبنان رو سال پیش ثبت نام کردم و قرار بود تابستون پارسال برم، اما بارها به دلایلی تعویق افتاد .... یه چند باری که عکس حرم های مختلف رو تو وبلاگ گذاشتم، به دلیل این بود که می خواستم برم سوریه، اما چند روز بعدش خبر می رسید که کنسل شده.... تا این که اوایل تیر ماه سفر من صد در صد شد.... بعد طی مراحل گرفتن معرفی...
-
من، تهران
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 06:28
سلام... امروز صبح با پرواز سوریه ایر وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدم. می خوام تا خاطرات سفرمو به سوریه و لبنان اینجا منتشر کنم.... امیدوارم چیزیو از قلم نندازم.... اللهم عجل لولیک الفرج
-
برای مسئولان
جمعه 31 تیرماه سال 1390 09:42
میگن سواره از پیاده خبر نداره ... مخصوصا اگه ماشینش کولر هم داشته باشه ... بدتر هم میشه وقتی خودش رانندگی نکنه و راننده هم داشته باشه.... مخصوصا تو تابستون و وسط گرما.... طرف بی خیال بقیه مردم هم باشه .... اون وقت این آدم اگه مسئول هم باشه .... بدبخت کسایی که ارباب رجوع طرف باشن یا زیر دست این مسئول .... اگه این آدم...
-
نیمه شعبان مبارک
شنبه 25 تیرماه سال 1390 20:17
یا صاحب الزمان (عج) برای آمدنت چه بسیار دعا می کنیم و برای نیامدنت چه کارهای بسیار!!! اللهم عجل لولیک الفرج
-
عاقبت خیانت در دوستی ....
جمعه 24 تیرماه سال 1390 15:14
دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتی دیرینه داشتن، تا جایی که مردم فکر میکردن این دو نفر با هم برادرند. روزی مسعود نقشه گنجی رو به محمود نشان داد و با هم تصمیم گرفتن که به دنبال گنج برن. محمود و مسعود از خانواده هاشون خداحافظی کردن و رفتن به سمت گنج. محمود در سر داشت که وقتی به گنج دست پیدا کرد مسعود رو از سر راهش...
-
برخی از مردم
جمعه 24 تیرماه سال 1390 10:37
از میان مردم کسانی اند خدا را یک سویه و در برخی شرایط عبادت می کنند، اگر خیری به او رسد دلش به آن آرام می گیرد و اگر رنج به او رسد روی می گرداند او در دنیا و آخرت زیان دیده است و زیانکاری آشکار همین است. (حج/11)
-
از ژنی فونتانن تا حرمسرای قاجار!!!
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 12:32
زمان: تابستان سال 1914، روزهای قبل جنگ جهانی اول صحنه: راه آهن پاریس ژنی (دختر فونتانن)، در راه آهن پاریس پس از بدرقه برادرش دانیل (که به پادگانی در نزدیکی مرزهای فرانسه می رفت)، به ژاک تیبو برمیخوره در حالی که فکر می کرد ژاک مدتیه از اونجا دور شه... یاد وقایع چند سال پیش (سورلینا) می افتد و به سرعت و با ترس، ازش دور...
-
یه روایت واقعی از ظلم
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 20:12
قدیمیای روستامون وقتی توی خاطراتشون می رسن به یه نفر، لبخند از روی لباشون محو می شه، مخصوصا کسایی که این خاطرات جزئی از گذشته شونه.... شبی که دور هم نشسته بودیم و یکی از اقوام از سید نامی(سید رو من میگم اسمش چیز دیگه ای بود.) تعریف میکرد، یک دفعه یکی گفت: از دخترشم بگو، بگو باهاش چه کار کردش! اون فرد هم تعریف کرد که:...
-
سالگرد ولادت نامه
شنبه 18 تیرماه سال 1390 09:49
هشتمین سالگرد وروردم به دنیای وبلاگ نویسان مبارک باد... پ.ن: درباره تجمع صنفی دانشگاه فردوسی
-
ولادت سید الساجدین مبارک باد
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 21:09
ولادت امام سجاد (علیه السلام) بر شما مبارک باد فردوسی باز آبستن حوادث شد!!! اللهم عجل لولیک الفرج
-
شاه وفا ... ابالفضل
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 15:34
پ.ن: شرح مشکلات دانشگاه فردوسی در تابستان 90 به زبان شعر در پی اعتراض دانشجویان دانشگاه فردوسی به پولی شدن سرویسهای دانشگاه مدیر روابط عمومی دانشگاه: بودجهای برای حمل و نقل دانشجویان نداریم
-
ولادت مولای عشق
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 04:55
ولادت امام حسین (علیه السلام) بر همگان مبارک.....
-
اندر احوالات دانشجویان دانشگاه فردوسی در ترم تابستان
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 16:11
دکتر عاشوری شنو از حرف من / از غریبی ات شکایت می کنم بشنو از من چون شکایت می کنم / سیب زمینی را نظارت می کنم یاد خوش دارم ز یار پارسال / اندکی خیره نگاهت می کنم بی غذایی کرده من را بی قرار / پوره را با سس تلاوت می کنم من به عاشوری نگویم هیچ فحش /با نگهبان ها رفاقت می کنم پول تابستان را 2 برابر کرده اند / من به طهمورث...
-
مجسمه در ورودی دانشگاه!!!!
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 11:11
ابوالقاسم جان از دستت خسته شدم.... بزا بریم پی کارمون در شمالی رو که دیگه نمیزارن اتوبوس بیاد... اتوبوسا رم که برداشتن به جاش ون گذاشتن اونم پولی... سرویسای حرم شبای ولادت و شهادت چهارده معصوم(ع) و پنج شنبه شبا رو حذف کردن ... (گفتن کمید.... پول خرجتون نمی کنیم.) خوابگاه تابستون هم به زور به ما دادن... بعد کلی...
-
اندر احوالات من در ترم تابستون در خوابگاه!
شنبه 11 تیرماه سال 1390 16:54
سرویسای دانشگاه فردوسی از اتوبوس شدش ون .... اونم 200 تومن!!! ما با دویست تومن از در دانشگاه با اتوبوس میریم حرم، اون وقت با ون از خوابگاه تا مهندسی رو برم با 200 تومن.... به قول بچه ها ابوالقاسم (فردوسی رو میگن) دست از سر ما بردار بزار بریم... (من میگم بزار برم ارشد....) تازه جلد سوم خانواده تیبو (اثر روژه مارتن...
-
عید مبعث مبارک
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 12:14
پ.ن.1: قالب رو تغییر دادم...... پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج
-
شهادت نامه
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 14:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امام موسی کاظم -علیه السلام* مصیبت برای شکیبا یکی است و برای بی تابی کننده دوتاست .
-
دلم به حال دلم سوخت....
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 22:17
یادم میاد که ۱۸ تیر سال ۸۲ که توی پرشین بلاگ، عضو شدم هدفم سیاسی نوشتن نبود... اون موقع پیگیر اوضاع سیاسی بودم ولی وبلاگی که داشتم هدفش معرفی شهدا و ائمه (ع) بود و گوشه ای هم از روز نوشت هام.... حالا آقایی که دیشب منو می بینی و میگی وبلاگت روزمرگی هاته برو دوباره خطوط بالا رو بخون تا بفهمی که اگه من پیگیر اوضاع سیاسی...
-
روز آخر ترم هشت
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 15:20
امروز آخرین روز امتحانا بود و بلاخره ترم هشت من هم تموم شد ........ ان شاء الله همش هم پاس شه... چهار سال موندن تو مشهد چه زود داره تموم میشه!!!!!! هنوزم مشهدم چون درس و پروژم مونده اللهم عجل لولیک الفرج