روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۵)

صحنه ی هفتم: 

زمان: سحرگاه شنبه ۲۳ خرداد- بعد از اذان

مکان: وسط خوابگاه ها به سمت نمازخونه 

 

(صدای پاره کردن و کندن عکس) 

هم اتاقیم: نگاه کن؛ دارن عکسای میرحسینو میکنن از در و پنجره ی اتاقشون. 

 

(میخواست داد بزنه: عکسا رو نکن) من: بیخیال بزا کارشو بکنه. 

 

 صبح روز بعد اینگار عکسای رو در اتاقا کم شده بود... اینگار بعضیا عکس نچسبوندن.  

اما اینگار عکسای احمدی نژاد زیادتر شد!!!!! 

 

وقتی رسیدم نمازخونه؛ ملت به هم تبریک میگفتن. 

 

....................... 

صحنه ی هشتم: 

زمان: هفته ی قبل انتخابات 

مکان: اتاقمون  

 

اس ام اس (پیامک خودمون) اومد:  

... توکل.توسل. تحمل 

راهبرد این هفته ی حامیان احمدی نژاد  ... 

 

 برا من که دیدم ملت میخواستن نشریه ی طرفدار احمدی نژاد رو حتی با عنوان این که بیت الماله پاره کنن؛ آب رو آتیش بود. 

 

 صحنه ی ششم رو دوباره بخونید... 

ادامه داره....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد