روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

از اون چه که فکر می کنی نزدیک تره!

امروز نزدیک بود برم اون دنیا و عمرم رو بدم به بقیه! 


صبح یه وانتی توی یکی از بزرگراه های تهران دیدم که پر از کپسول هیدروژن و اکسیژن و نیتروژن و... بود، اصلا هم به هیچی بسته نشدن بودن، به نظرم رسید اگه وانتی بره توی یه سربالایی و خدایی نکرده یکی از اون کپسولا از ماشین بیفته پایین، چی میشه! حتی اگه نترکه هم خطرش زیاده! 


دو سه ساعت بعدش، در حالی که داشتم به یه چیز دیگه فکر می کردم، به خاطر ترک خوردن ناگهانی یه تیوب که از توش گاز با حجم و مقدار بالا رد میشد (و کسی هم فکر شکستن و ترک خوردنشو نمی کرد) و پخش چند تا گاز توی محیط، نزدیک بود برم اون دنیا! 

نمی دونم چی شد که نترکید و اتفاقی مثل اتفاقای قبلی رخ نداد (چند وقت پیش یه جوشکار به خاطر ترکیدن گاز اکسی استیلن، نزدیک بود جونشو از دست بده) 


روزها و شب ها به مرگ فکر می کنم ... اما هیچ وقت فکر هم نمی کردم یه تجربه این طوری برام اتفاق بیفته!


یاد این حدیث از امام علی (علیه السلام) افتادم: چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند و چه بسیار کسانی که در آغاز شب بر او حسد می بردند و در پایان شب عزاداران به سوگشان نشستند. (حکمت 380)



پ.ن.1: خدا رو هزاران مرتبه شکر ... 


پ.ن.2: سلام بر آزادمردانی که  مقابل ذلت ایستادند و مرگ خودشون رو شهادت انتخاب کردن... السلام علی الحسین(ع)


پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج


نظرات 7 + ارسال نظر
POUYA یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:11 http://kheyrani.blogsky.com

بازهم خدارو شکر
صدقه بدهید

گیل پیشی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:53 http://daftareayyam11.blogsky.com

خدا رو شکر که به خیر گذشته.
واقعا همین طوره. یاد مرگ انگیزه ی خوب بودن و تلاش دوچندان تا آخرین نفس رو در ما زیاد میکنه

یاد مرگ باعث میشه که حداقل من حتی وقتی خسته م، فکر کنم ثانیه ی دیگه نیستم که باعث میشه که واسه خیلی چیزا جوش نزنم!

مریم پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:42 http://safasiti.blogsky.com

این تجربیات خیلی خوبه .
خدارو شکر بازم.

قلم جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 http://www.aznoon-ta-ghalam.blogfa.com

سلام.

بخاطر همین است که همه بزرگان همواره یاد مرگ بودن را تذکر دادن.

متاسفانه ما همیشه مرگ را برای بقیه میدانیم نه خودمان و

اقواممان

درسته ... مرگ فقط برای همسایه ها نیست.

جوهر یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 http://myprinter.blogsky.com

سلام علیکم
بنده هم یکبار تجربه اش کردم... مدتی بود به سرفه افتاده بودم، شدید، راه تنفسم بسته می شد.
یکبار برای چند لحظه حس کردم دیگر نفسم بالا نمی آید.
مرگ همسایه دیوار به دیوار ماست... خیلی دور، خیلی نزدیک...
امیدوارم جزو والمستشهدین بین یدیه باشید.

ان شا الله

فاطمه دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 http://khodaakharinfaryad.blogfa.com

توجه : امتحانات از آنچه در برنامه امتحانی میبینید به شما نزدیکتر است.

مرگ هم که دیگه نگوووو

من دانشجوی سال آخر هستم و ان شا الله فقط امتحانای زندگیم مونده! که باید خدا کمکم کنه! نه میشه تقلب کرد نه میشه ازش فرار کرد!!!
آخرین امتحانمو یادم نیست کی بود!

م.رحمانیان چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 http://www.mahdaviyyat.blog.ir

سلام خیلی وب خوبی دارید.التماس دعا.لطفا حتما به وب من هم سر بزنید و نظر بگذارید.با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد