روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

دفترچه

یه دفترچه دارم که وقت دور شدن از دوستام، بزرگترهام، همسفرهام میدم بهشون یه یادگاری توش برام بنویسن. یه جمله ای یکی برام نوشته، مهمترینش باشه:


نفس کشیدن تو حکومت شیعه به عنوان جوان مسلمان منتظر امام زمان .عج نعمت بزرگیه، قدرش رو بدونیم


پ.ن.1: هستم ولی کم هستم. سعی می کنم همه نوشته هاتون رو بخونم.


پ.ن.2: باز فصل شلغم خورون شدش. توی این دفترچه، یه رفیقم از یه دورهمی به اسمی "شبی با شلغم" نوشته. یادش به خیر.


پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 2 + ارسال نظر
ماریا پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 15:48 http://aznoon-ta-ghalam.kowsarblog.ir

من هروقت شلغم بخورم یاد پست شما میفتم که در مورد خوابگاه و شلغم خوری هاتون نوشته بودید :)
این است قدرت روایت ها

:)))))))))))))))

مترسنج چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:01 http://dar300metri.blogsky.com

کم پیدایین...
انشاله خیره

ان شا الله که خیر باشه ...
این طرف و اون طرف دنبال کار و زندگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد