روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

دفترچه

یه دفترچه دارم که وقت دور شدن از دوستام، بزرگترهام، همسفرهام میدم بهشون یه یادگاری توش برام بنویسن. یه جمله ای یکی برام نوشته، مهمترینش باشه:


نفس کشیدن تو حکومت شیعه به عنوان جوان مسلمان منتظر امام زمان .عج نعمت بزرگیه، قدرش رو بدونیم


پ.ن.1: هستم ولی کم هستم. سعی می کنم همه نوشته هاتون رو بخونم.


پ.ن.2: باز فصل شلغم خورون شدش. توی این دفترچه، یه رفیقم از یه دورهمی به اسمی "شبی با شلغم" نوشته. یادش به خیر.


پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج