روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

برای خودم

...دوست می‏داشتم اصلًا شما را نمی‏دیدم و نمی‏شناختم

این چه آشنایی است که به خدا سوگند موجب پشیمانی، و سرانجامِ آن اندوه است.

خدا مرگتان دهد که دلم را خون کردید،

و سینه ‏ام را از خشم آکندید،

و جرعه ‏های غم را یکی پس از دیگری به کامم ریختید،

و با نافرمانی و کار شکنی‏ تان اندیشه ‏ام را تباه کردید...

اما چه کنم، آن که فرمانش را نبرد، اندیشه اش را نیز از دست دهند.

خطبه ۲۷ نهج البلاغه - خطبه جهاد پس از حمله یاران معاویه به شهر انبار


پ.ن.1: همه متن رو می خونن برای اهمیت جهاد، برای این که اگر بفهمی که خلخال از پای زن یهودی تحت حمایت در آوردن، از غصه بمیری حق داری. ولی یه بار هم بخونید ببینید که علی (ع) چه رنجی از دست مردمش کشید. وقتی مردم، فردی مثل امیرالمومنین علی (ع) رو تنها میزارن، می خواین شما رو تنها نزارن؟

پ.ن.2: شهید آوینی: ...ما عرش را دیدیم. ما زمزه جویبار های بهشت را شنیدیم. از مائده بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره حضرت ابراهیم (علیه السلام) نشستیم. ما در رکاب امام حسین(ع) جنگیدیم، ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم و پادگان دوکوهه بر این همه شهادت خواهد داد...

پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج